فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره ی مشاهیر ریاضی

اختصاصی از فایلکو تحقیق درباره ی مشاهیر ریاضی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

سخنی درباره عمرخیام

حکیم ابوالفنح عمرخیام ازبرجسته ترین حکما وریاضی دانان جهان اسلام به شمار می رود. وی درشهرنیشابوردرسال(429 ه ق) دیده به جهان گشود وهمانجا زیست

و درسال(517 ه ق) جان به جان آفرین تسلیم کرد. خیام به قدری در ریاضیات پیشرفت کرده بود که ازسوی ملکشاه سلجوقی فرا خوانده شد تا تقویم را اصلاح کند. حاصل کاراودراین زمینه تقویم جلالی است که هنوزاعتبار و رواج دارد واز تقویم گریگوریایی دقیق تراست.

او دوازده کتاب ازخود به جا گذاشته که مهمترین آنها کتاب جبراست. درزمان ما دکتر غلامحسین مصاحب ریاضی دان ایرانی با تالیف کتاب حکیم عمرخیام به عنوان عالم جبر برای نخستین بارمقام علمی عمرخیام را درریاضیات به طور مستقل به فارسی زبانان شناساند.

سخنی درباره خواجه نصیرالدین طوسی

خواجه نصیرالدین مشهوربه محقق طوسی،حکیم ودانشمند بزرگ جهان درسال (597ه. ق) درشهرطوس دیده به جهان گشود. این محقق گران قدرجهان تشیع در زمان هلاکوخان به وزارت رسید ودرهمان زمان رصدخانه مراغه را با بیش از 12 دستگاه وابزارنجومی جدید با ابتکارخود ساخت که ازشاهکارهای علمی جهان درقرون وسطی بود. بعدها تیکوبراهه منجم هندی با تقلید ازاو رصدخانه(اوزانین برگ) را برپا کرد.

خواجه حدود80 کتاب ورساله درریاضیات،نجوم،فلسفه،تفسیرومسائل اجتماعی نوشت وازکارهای معروف اودرعلوم وضع مثلثات وقضایای هندسه کروی،تفهیم بینهایت کوچک ما ونظریه ارشمیدس است.«علامه حلی شاگرد وی ازاوبه عنوان استاد بشریاد می کند».«جورج سارتن وی را بزرگترین ریاضی دان اسلام به شمار می آورد».«بروکلمن می گوید: وی مشهورترین دانشمند قرن هفتم است». این حکیم الهی سرانجام درسال(672ه.ق) درشهرمقدس کاظمین درگذشت وبنابر وصیت خودش اورا درپایین پای دو امام معصوم دفن کردند.

گذری بر زندگی ابوالوفای بوزجانی

ابولوفا بوزجانی، یکی ازبزرگترین ریاضی دانان و منجمان دوره اسلامی، در سال (328ه. ق) دربوزجان(تربت جام خراسان) متولد شد. کتابی


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ی مشاهیر ریاضی

تحقیق و بررسی در مورد سخنی کوتاه در حقوق بیماران ، مجروحان و معلولان از نظر اسلام 18

اختصاصی از فایلکو تحقیق و بررسی در مورد سخنی کوتاه در حقوق بیماران ، مجروحان و معلولان از نظر اسلام 18 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

سخنی کوتاه در حقوق بیماران ، مجروحان و معلولان از نظر اسلام

دکتر ابوالقاسم گرجی

در مورد بیماران ، مجروحان و معلولان از نظر اسلام حقوق و تکلیفی وجود ندارد که در زیر به اختصار در چند بخشبه برخی از آنها اشاره میشود :

مقدمه – باید دانست : که گرچه ممکن است از نظر اجر و پاداش اخروی یا از نظر احساسات و عواطف انسانی میان بعضی از مجروحان و معلولان مثلاً مجروحان و معلولان احساسات و عواطف انسانی میان بعضی از مجروحان و معلولان جنگی با مجروحان و معلولان دیگر تفاوت فاحشی وجود داشته باشد . چرا که هدف حرکت آنان هدفی است معنوی و مقدس ، برای حفظ و بقاء اسلام و کشور اسلامی جنگیدهاند .

اما اینان بر فرض که دارای حرکت صحیحی باشند غالباً هدف آنها هدفی است شخصی و خصوصی لیکن چون بحث ما در جهت حقوقی مسأله است از این جمکنمپهت که از اطلاقات ادله بدست میآید ، هیچگونه تفاوتی بین انواع مختلف مجروح و معلول وجود ندارد . آری چنانچه شخص در اثر سوء اختیار خود حرکتی نادرست را برگزیند که منشأ جراحت یا معلولیت او شود چه بسا چنین جراحت و معلولیتی به حکم «الامتناع بالاختیار لاینا فیالاختیار » دارای آثار متفاوتی باشد ، مگر این که بعداً نادم شده و به اصطلاح توبه کرده باشد .

و نیز اشاره به این نکته مناسب است که درست است که مریض یا مجروح و معلول خود از نظر اسلام دارای وظائفی است اخلاقی مثلاً وظیفه دارد نزد غیر خداوند شکایت نبرد ، تحمل و صبر داشته باشد لیکن این وظائف منافات ندارد با اینکه دیگران مبذول دارند و به هیچوجه از آن غفلت ننمایند و همین است معنی حق مریض ، مجروح و معلول به گردن دیگران بدیهی است این وظیفه تکلیفی است کفائی چنانچه من به الکفایه به آن اقدام کند تکلیف از گردن دیگران ساقط خواهد شد . پس از ذکر این مقدمه سخن خود را در چند بخش دنبال میکنیم .

نخست – در مجروحان و معلولان جنگی :

پیداست که طبیعت جنگ کشته شدنها ، مجروحیتها و معلولیتها به همراه دارد نمونههای بسیاری از آنرا میتوان در جریان تاریخ مشاهده نمود . غرض اینجانب در اینجا تنها ذکر یکی دو نمونه است که در قرآن کریم به آن اشاره شد :

پس از آن که در جنگ بدر گروهی از بزرگان قریش کشته و اسیر شدند سران این قوم همداستان شدند که لشگری برای جنگ با مسلمین گسیل دارند تا خون کشتگان خود از محمد (ص) و یاران او بستانند ، خبر این حرکت را عباس عموی پیامبر (ص) بوسیله نامهای یه وی برسانید . منافقان و یهود هم که از این داستان آگاه شده بودند به شایعه پراکنی و تحریک و تشویش مردم پرداختند لذا این خبر در مدینه انتشار یافت . بارایزنی گروهی از اصحاب ، پیامبر (ص) تصمیم به حرکت گرفت و با هزار نفر از یاران خود از مدینه بیرون آمد هنوز به منطقة احد نرسیده بودند حدود یک سوم از آنان به تحریک عبدالله ابن ابی رئیس منافقان به استناد این که رسول خدا (ص) سخن او را نشنیده گرفته است به مدینع بازگشتند ، پس از تنظیم سپاه رسوالالله (ص) پنجاه نفر تیراندازرا بهسر کردگی عبدالله بن خیبر بر شکاف کوه عینین در احد گماشت و فرمود :

در اینجا بمانید و با تیراندازی خود دشمن را از ما دور کنید مبادا از پشت سر بر ما هجوم برند ، اگر ما کشته شدیم ما را یاری ندهید ، و اگر پیرور شدیم و به جمع غنائم پداختیم شما شرکت نکنید و در همینجا بمانید .

با شروع جنگ پرچمداران قریش یکی پس از دیگری همه بدست علی بن ابی طالب (ع) و حمزه عموی پیامبر (ص) و بعضی دیگر از یاران یامبر (ص) کشته شدند بطوری که اخربازنی بنام عمره دختر علقه پرچم را از زمین بلند کرد . مشکان پراکنده شدند و جنگجوبان قریش به سه هزار نفر رسیدند روبه گریز نهادند و به شکست سخت دچار آمدند، نزدیک بود جنگ احد هم مانند جنگ بدر به شکست قطعی دشمن انجامد اما دو چیز موجب دگرگونی مسأله شد :

یکی – همان دست گرفتن پرچم بوسیلة عمره که دیگر بار مشرکان را پیرامون آن مجتمع ساخت و دوباره به جنگ پرداختند .

دوم نافرمانی بیشتر تیراندازان مسلمین در شکاف کوه ، اینان که جنگ را پایان یافته تلقی میکردند برخلاف دستور پیامبر (ص) برای جمع غنائم شکاف کوه را رها کرده و به میدان جمع غنائم سرازیر شدند ، مشرکان برباقیماندة تیراندازان که عبدالله این خیبر بود با کتر از ده نفر حمله بردند و همه را به شهادت رساندند و بعد از آن بر مسلمانان تاختند و گروهی از بزرگان صحابه را کشتند و خود پیامبر (ص) را مجروح ساختند و حمزه عموی بزرگوار پیامبررا شهید و مثله نمودند و مصیبتهاب بسیاری برای مسلمانان ببار آوردند.

ابن اسحاق میگوید : شصت آیه از سوره آل عمران درباره جنگ احد نزول یافته که برخی از این آیات به مجروحان این جنگ اختصاص دارد از جمله :

ان یمسسکم فرح مقدس مسالقوم قرح مثله و تلک الایام نداولها بین الناس و لیعلم الله الذین امنوا و یتخذ منکم شهداء و الله یجب الظالمین .

و لیمحص الذین امنوا و یمحق الکافرین (آل عمران /140و 141)

تفسیر :

خداوند پس از آنکه در آیة قبل فرموده است در اثر این ناملایت سست نشوید و غمگین مباشید ، شما چنانکه ایمان داشته باشید در موقعیت والا و بالاتری قرار دارید ، در این دو آیه فرموده است : اگر به شما جراحتی رسیده به مشرکان هم از جانب شما همانند جراحتی رسیده است ( یعنی در جنگ بدر ) سنت ما بر این قرار گرفته که روزگاران را دست بدست بدهیم ، یعنی همیشه روزگار به یک منوال نیست که همواره به نفع کسانی و به ضرر دیگران باشد ، بلکه گاهی جماعتی شکست می خورند و کشته و مجروح میدهند ( مثلاً مشرکان در جنگ بدر ) و گاهی جماعت دیگر ( مانند مسلمانان در جنگ احد ) علاوه بر این دلیل دیگر این که تا خداوند مؤمنان رذا بشناسد یعنی : ایمان مؤمنان روشن شود ، و از شما گواهانی بر افعال تحقق یافته بگیرد ( یا از شما شهیدانی بگیرد ) و خداوند ستمگران را دوست نمیدارد . و نیز ایمان مؤمنان از کفر و نفاق خالص گرداند و کافران را نابود سازد .

و آیة دیگر :

الذین استجاب الله و الرسول من بعد ما اصابهم القرح للذین احسنوا منهم و اتقوا اجر عظیم .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد سخنی کوتاه در حقوق بیماران ، مجروحان و معلولان از نظر اسلام 18

تحقیق و بررسی در مورد سخنی درباره ی لسان الغیب

اختصاصی از فایلکو تحقیق و بررسی در مورد سخنی درباره ی لسان الغیب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

« سخنی درباره ی لسان الغیب»

درباره ی: نویسنده بزرگ خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

سخن و تفحص پیرامون اشعار تغزلی و موسیقائی حافظ از سوی حافظ شناسان و عالمان عرفان بسیار شده است بی آنکه در اداراکات و کشف شهودات آن ها درباره ی حافظ و آفرینش های هنری او تشابه و یگانگی هائی وجود داشته باشند این ابهام شاید به دلیل ایهام و کنایات و نیز نمادهای قومی و فرهنگی است که در زبان و کلام و شیوه بیان سمرفندی که در عصر حافظ می زیسته است و کتاب تذکره خود را 4 سال بعد از وفات بپایان بوده است در کتاب خود او را دانا به عالم راز آلود غیب و حافظ یاد کرده است و بودند پژوهندگان و سوخته ی زبان و فرهنگ ایران که دل و جان در گرو این عشق اثیری و عارفانه که از سوی خداوندگار یکتا در این وند عاشق به ودیعه نهاده شده بود نهاوند و جان در قربانگاه محراب عشق باختند بی آنکه بر اسرار و رازهای سر به مهر رنگین کمان جام جهان نمای و به ژرفای اسطوره های شعر خواجه چیده شوند حافظ زمانی پا به عالم هستی نهاد که نزدیک به هشتاد سال از تجاوز و حاکمیت زورمداران اقوام بیابانگرد مغول و ترکان تیموری که تنها ابزار و فرهنگ شان تیغ سلاح خون ریز شمشیر بود و با آن شهرهای پهناور را ویران زمین را یکی پس از دیگری غارت و به آتش کشیدند و به ضرب شمشیر وادار به اسارت و تسلیم نمودند میگذشت و شیراز نیز که به علت سیاست و حسن تدبیر شاهان و فرمانروایان فارس تسلیم و مصون از تعرض و چپاول مهاجم حیات درباره ی یافته بود به سیر فرهنگی خود ادامه داد. خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی در دهه سوم قرن هشتم هجری حدود سال 727 قدم به عالم سنجی خاک نهاد و چشم و جمال هستی گشود حافظ که هنوز چند سالی نداشت پدر خود را از دست داد. از پدر که فردی زحمتکش و وارسته بود چون توش و مالی نمانده بود در سالهای نخست نوجوانی او و مادرش با فقیر و تهیدستی روزگار می گذراندند جافظ چون به سن رسیده بود برای کسب درآمد و تامین معاش(در نانوایی یک از محله های شیراز به کار خمیرگیری مشغول شد) و چون شوق و عشق به آموختن داشت در یکی از مکتب خانه های آن زمان که از سوی فضلا و ادبای وقت اداره می شد و تحصیل پرداخت. حافظ پس از گذراندن مراحل نخستین تعلیم و تعلم چون در درون روح ناآرام جوشان خود که رشید در نبوغ جادوئی و سحرانگیزش که در حال بروز و ظهور بود و ذره تار و پودش را در بند و سیطره خود داشت و در تب درک معانی و علوم قرآنی و نیز تعالی علمی و فرهنگی خود می سوخت ضمن حضور در مجالس درس عالمان و ادبیان زمان که در شیراز به فراوانی یافت می شدند و در آن ایام بعد از مدرسه نظامیه بغداد که سوی مغولان به خاک و خون کشیده شده بود یک مرکز ادبی و فرهنگ بود و از اوایل قرن چهارم تا اواخر قرن هشتم هجری محل درس و بحث سالکان طریقت عرفان و ادب همچون ابن خفیف ( 372- 629 ) و جنید شیرازی و عارفان و شاعران صاحب سبک و کرامات بوده است در سلک دوستداران و عاشقان زبان و ادب فارسی و عرب در آمد و در مجالس درس عالمان فرهیخته و عارف زمان خود حضور یافت و تلمذ میکرد محمد گلندام که خود طبع شعری داشت و معاصر و هم مدرسه ی حافظ بود و با او دوستی بسیار نزدیکی داشت می گویند : « حافظ به تبع و تفحص در کتب اساسی علوم شرحی و ادبی از قبیل کشاف زمخشری و مطالع الانظار قاضی بیضاوی و مفتاح العلوم سکاکی و امثال آنها پرداخت محمد گلندام حافظ را چندین بار در مجلس درس قوام الدین ابوالبقا عبد الله بن محمود اصفهانی شیرازی ( 772 هجری ) مشهور به ابن النقید نجم عالم معروف به قرآت سبع و فقیه بزرگ خود دیده و غزل های سی رش را در همان محفل و ادب شنیده است »‌ . حافظ که بنوغ و منزلت شعر خود را .

« سخنی درباره ی لسان الغیب »

« درباره ی نویسنده ی بزرگ خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی »

می دانست در اندک زمان در هالی رحمت شهرت و افتخار یکی پس از دیگری بروی او گشوده پس از زبانزد خاص و عالم گردید و ستاره اقبال او تا آن سوی مرزهای ایران درخشیدن گرفت . حافظ قرآن که ( نادرة زمان و جهان و سخن او را حالا تست که در حوزة ملاقت بشری در نیاید همانا و اردات غیبی است و از مشرب قفیر چاشنی دارد و اکابد او را السان الغیب نام کرده اند ) به مشک پارئی در وطن مالوف قناعت نمودی و از شهر شهرهای غریب فراغت داشت پای از شیراز نشاط ، اندیشه ها و رؤیاهای گاهی شاد و گاهی غم آلودش


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد سخنی درباره ی لسان الغیب

دانلود تحقیق سخنی درباره ی لسان الغیب

اختصاصی از فایلکو دانلود تحقیق سخنی درباره ی لسان الغیب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق سخنی درباره ی لسان الغیب


دانلود تحقیق سخنی درباره ی لسان الغیب

دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات، تحقیق

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

 

تعداد صفحات : 6 صفحه

« سخنی درباره ی لسان الغیب» درباره ی: نویسنده بزرگ خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی سخن و تفحص پیرامون اشعار تغزلی و موسیقائی حافظ از سوی حافظ شناسان و عالمان عرفان بسیار شده است بی آنکه در اداراکات و کشف شهودات آن ها درباره ی حافظ و آفرینش های هنری او تشابه و یگانگی هائی وجود داشته باشند این ابهام شاید به دلیل ایهام و کنایات و نیز نمادهای قومی و فرهنگی است که در زبان و کلام و شیوه بیان سمرفندی که در عصر حافظ می زیسته است و کتاب تذکره خود را 4 سال بعد از وفات بپایان بوده است در کتاب خود او را دانا به عالم راز آلود غیب و حافظ یاد کرده است و بودند پژوهندگان و سوخته ی زبان و فرهنگ ایران که دل و جان در گرو این عشق اثیری و عارفانه که از سوی خداوندگار یکتا در این وند عاشق به ودیعه نهاده شده بود نهاوند و جان در قربانگاه محراب عشق باختند بی آنکه بر اسرار و رازهای سر به مهر رنگین کمان جام جهان نمای و به ژرفای اسطوره های شعر خواجه چیده شوند حافظ زمانی پا به عالم هستی نهاد که نزدیک به هشتاد سال از تجاوز و حاکمیت زورمداران اقوام بیابانگرد مغول و ترکان تیموری که تنها ابزار و فرهنگ شان تیغ سلاح خون ریز شمشیر بود و با آن شهرهای پهناور را ویران زمین را یکی پس از دیگری غارت و به آتش کشیدند و به ضرب شمشیر وادار به اسارت و تسلیم نمودند میگذشت و شیراز نیز که به علت سیاست و حسن تدبیر شاهان و فرمانروایان فارس تسلیم و مصون از تعرض و چپاول مهاجم حیات درباره ی یافته بود به سیر فرهنگی خود ادامه داد.
خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی در دهه سوم قرن هشتم هجری حدود سال 727 قدم به عالم سنجی خاک نهاد و چشم و جمال هستی گشود حافظ که هنوز چند سالی نداشت پدر خود را از دست داد.
از پدر که فردی زحمتکش و وارسته بود چون توش و مالی نمانده بود در سالهای نخست نوجوانی او و مادرش با فقیر و تهیدستی روزگار می گذراندند جافظ چون به سن رسیده بود برای کسب درآمد و تامین معاش(در نانوایی یک از محله های شیراز به کار خمیرگیری مشغول شد) و چون شوق و عشق به آموختن داشت در یکی از مکتب خانه های آن زمان که از سوی فضلا و ادبای وقت اداره می شد و تحصیل پرداخت.
حافظ پس از گذراندن مراحل نخستین تعلیم و تعلم چون در درون روح ناآرام جوشان خود که رشید در نبوغ جادوئی و سحرانگیزش که در حال بروز و ظهور بود و ذره تار و پودش را در بند و سیطره خود داشت و در تب درک معانی و علوم قرآنی و نیز تعالی علمی و فرهنگی خود می سوخت ضمن حضور در مجالس درس عالمان و ادبیان زمان که در شیراز به فراوانی یافت می شدند و در آن ایام بعد از مدرسه نظامیه بغداد که سوی مغولان به خاک و خون کشیده شده بود یک مرکز ادبی و فرهنگ بود و از اوایل قرن چهارم تا اواخر قرن هشتم هجری محل درس و بحث سالکان طریقت عرفان و ادب همچون ابن خفیف ( 372- 629 ) و جنید شیرازی و عارفان و شاعران صاحب سبک و کرامات بوده است در سلک دوستداران و عاشقان زبان و ادب فارسی و عرب در آمد و در مجالس درس عالمان فرهیخته و عارف زمان خود حضور یافت و تلمذ میکرد محمد گلندام که خود طبع شعری داشت و معاصر و هم مدرسه ی حافظ بود و با او دوستی بسیار نزدیکی داشت می گویند : « حافظ به تبع و تفحص در کتب اساسی علوم شرحی و ادبی از قبیل کشاف زمخشری و مطالع الانظار قاضی بیضاوی و مفتاح العلوم سکاکی و امثال آنها پرداخت محمد گلندام حافظ را چندین بار در مجلس درس قوام الدین ابوالبقا عبد الله بن محمود اصفهانی شیرازی ( 772 هجری ) مشهور به ابن النقید نجم عالم معروف به قرآت سبع و فقیه بزرگ خود دیده و غزل های سی رش را در همان محفل و ادب شنیده است »‌ .
حافظ که بنوغ و منزلت شعر خود را .
« سخنی درباره ی لسان الغیب » « درباره ی نویسنده ی بزرگ خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی » می دانست در اندک زمان در هالی رحمت شهرت و افتخار یکی پس از دیگری بروی او گشوده پس از زبانزد خاص و عالم گردید و ستاره اقبال او تا آن سوی مرزهای ایران درخشیدن گرفت .
حافظ قرآن که ( نادرة زمان و جهان و سخن او را حالا تست که در حوزة ملاقت بشری در نیاید همانا و اردات غیبی است و از مشرب قفیر چاشنی دارد و اکابد او را السان الغیب نام کرده اند ) به مشک پارئی در وطن مالوف قناعت نمودی و از شهر شهرهای غریب فراغت داشت پای از شیراز نشاط ، اندیشه ها و رؤیاهای گاهی شاد و گاهی غم آلودش که نشان از آمال مردم سرزمین او داشت بیرون ننهاد و توان آن را نداشت یک لحظه از آنجا دل بر کند حافظ در غزل زیبایی خود بهتر از هر حافظ شناسی عصر و زمانة خود را به تصویر کشیده است : سالها دفتر مادر گرو صهبا بود رونق میکده از درس و دعای ما بود نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مستان هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود دفتر دانش ما جمله بشوئید به مسی که فلک دیدم ولیکن من دانا بود از لبان آن طلب از حس شناسی ای دل کاین کسی گفت که در علم نظر بینابود « سخنی درباره ی لسان الغیب » « درباره ی نویسنده ی بزرگ حافظ شیرازی » دل چو پرگار به هر سو دورانی می کندد و اندر آن دایره سرگشتة پابرجا بود مطرب از درد محبت عملی می پرداخت که حکیمان جهان از مژده خون پالا بود می شکفتم ز طرب ز آنکه چوگل بر لب جوی بر سرم سایة آن سر و سهی بالا بود پیر لگد نکامن اندر حق ، رزق پوشان رخصت جنت نداده اند حکایت ها بود قلب اندوده حافظ بر او فرج نشد که معامل به همه عب نهان بینا بود اگر صحت و داوری تذکره نویسان و کاتبان ولادت حافظ شبهه نباشد خواجه بعد از 65 سال زیستن کالبد بی جانش چون شمع از طپیدن باز ماند و روان مینوی او که در کلام نگنجد و عالم ملکوت طیران کرد .
.

  متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

( برای پیگیری مراحل پشتیبانی حتما ایمیل یا شماره خود را به صورت صحیح وارد نمایید )

«پشتیبانی فایل به شما این امکان را فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دریافت نمایید »


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق سخنی درباره ی لسان الغیب

دانلود سخنی درباره ی لسان الغیب

اختصاصی از فایلکو دانلود سخنی درباره ی لسان الغیب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرمت فایل:  Image result for word doc 

 

 

 

 

 قسمتی از محتوای متن Word 

 

تعداد صفحات : 7 صفحه

« سخنی درباره ی لسان الغیب» درباره ی: نویسنده بزرگ خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی سخن و تفحص پیرامون اشعار تغزلی و موسیقائی حافظ از سوی حافظ شناسان و عالمان عرفان بسیار شده است بی آنکه در اداراکات و کشف شهودات آن ها درباره ی حافظ و آفرینش های هنری او تشابه و یگانگی هائی وجود داشته باشند این ابهام شاید به دلیل ایهام و کنایات و نیز نمادهای قومی و فرهنگی است که در زبان و کلام و شیوه بیان سمرفندی که در عصر حافظ می زیسته است و کتاب تذکره خود را 4 سال بعد از وفات بپایان بوده است در کتاب خود او را دانا به عالم راز آلود غیب و حافظ یاد کرده است و بودند پژوهندگان و سوخته ی زبان و فرهنگ ایران که دل و جان در گرو این عشق اثیری و عارفانه که از سوی خداوندگار یکتا در این وند عاشق به ودیعه نهاده شده بود نهاوند و جان در قربانگاه محراب عشق باختند بی آنکه بر اسرار و رازهای سر به مهر رنگین کمان جام جهان نمای و به ژرفای اسطوره های شعر خواجه چیده شوند حافظ زمانی پا به عالم هستی نهاد که نزدیک به هشتاد سال از تجاوز و حاکمیت زورمداران اقوام بیابانگرد مغول و ترکان تیموری که تنها ابزار و فرهنگ شان تیغ سلاح خون ریز شمشیر بود و با آن شهرهای پهناور را ویران زمین را یکی پس از دیگری غارت و به آتش کشیدند و به ضرب شمشیر وادار به اسارت و تسلیم نمودند میگذشت و شیراز نیز که به علت سیاست و حسن تدبیر شاهان و فرمانروایان فارس تسلیم و مصون از تعرض و چپاول مهاجم حیات درباره ی یافته بود به سیر فرهنگی خود ادامه داد.
خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی در دهه سوم قرن هشتم هجری حدود سال 727 قدم به عالم سنجی خاک نهاد و چشم و جمال هستی گشود حافظ که هنوز چند سالی نداشت پدر خود را از دست داد.
از پدر که فردی زحمتکش و وارسته بود چون توش و مالی نمانده بود در سالهای نخست نوجوانی او و مادرش با فقیر و تهیدستی روزگار می گذراندند جافظ چون به سن رسیده بود برای کسب درآمد و تامین معاش(در نانوایی یک از محله های شیراز به کار خمیرگیری مشغول شد) و چون شوق و عشق به آموختن داشت در یکی از مکتب خانه های آن زمان که از سوی فضلا و ادبای وقت اداره می شد و تحصیل پرداخت.
حافظ پس از گذراندن مراحل نخستین تعلیم و تعلم چون در درون روح ناآرام جوشان خود که رشید در نبوغ جادوئی و سحرانگیزش که در حال بروز و ظهور بود و ذره تار و پودش را در بند و سیطره خود داشت و در تب درک معانی و علوم قرآنی و نیز تعالی علمی و فرهنگی خود می سوخت ضمن حضور در مجالس درس عالمان و ادبیان زمان که در شیراز به فراوانی یافت می شدند و در آن ایام بعد از مدرسه نظامیه بغداد که سوی مغولان به خاک و خون کشیده شده بود یک مرکز ادبی و فرهنگ بود و از اوایل قرن چهارم تا اواخر قرن هشتم هجری محل درس و بحث سالکان طریقت عرفان و ادب همچون ابن خفیف ( 372- 629 ) و جنید شیرازی و عارفان و شاعران صاحب سبک و کرامات بوده است در سلک دوستداران و عاشقان زبان و ادب فارسی و عرب در آمد و در مجالس درس عالمان فرهیخته و عارف زمان خود حضور یافت و تلمذ میکرد محمد گلندام که خود طبع شعری داشت و معاصر و هم مدرسه ی حافظ بود و با او دوستی بسیار نزدیکی داشت می گویند : « حافظ به تبع و تفحص در کتب اساسی علوم شرحی و ادبی از قبیل کشاف زمخشری و مطالع الانظار قاضی بیضاوی و مفتاح العلوم سکاکی و امثال آنها پرداخت محمد گلندام حافظ را چندین بار در مجلس درس قوام الدین ابوالبقا عبد الله بن محمود اصفهانی شیرازی ( 772 هجری ) مشهور به ابن النقید نجم عالم معروف به قرآت سبع و فقیه بزرگ خود دیده و غزل های سی رش را در همان محفل و ادب شنیده است »‌ .
حافظ که بنوغ و منزلت شعر خود را .
« سخنی درباره ی لسان الغیب » « درباره ی نویسنده ی بزرگ خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی » می دانست در اندک زمان در هالی رحمت شهرت و افتخار یکی پس از دیگری بروی او گشوده پس از زبانزد خاص و عالم گردید و ستاره اقبال او تا آن سوی مرزهای ایران درخشیدن گرفت .
حافظ قرآن که ( نادرة زمان و جهان و سخن او را حالا تست که در حوزة ملاقت بشری در نیاید همانا و اردات غیبی است و از مشرب قفیر چاشنی دارد و اکابد او را السان الغیب نام کرده اند ) به مشک پارئی در وطن مالوف قناعت نمودی و از شهر شهرهای غریب فراغت داشت پای از شیراز نشاط ، اندیشه ها و رؤیاهای گاهی شاد و گاهی غم آلودش که نشان از آمال مردم سرزمین او داشت بیرون ننهاد و توان آن را نداشت یک لحظه از آنجا دل بر کند حافظ در غزل زیبایی خود بهتر از هر حافظ شناسی عصر و زمانة خود را به تصویر کشیده است : سالها دفتر مادر گرو صهبا بود رونق میکده از درس و دعای ما بود نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مستان هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود دفتر دانش ما جمله بشوئید به مسی که فلک دیدم ولیکن من دانا بود از لبان آن طلب از حس شناسی ای دل کاین کسی گفت که در علم نظر بینابود « سخنی درباره ی لسان الغیب » « درباره ی نویسنده ی بزرگ حافظ شیرازی » دل چو پرگار به هر سو دورانی می کندد و اندر آن دایره سرگشتة پابرجا بود مطرب از درد محبت عملی می پرداخت که حکیمان جهان از مژده خون پالا بود می شکفتم ز طرب ز آنکه چوگل بر لب جوی بر سرم سایة آن سر و سهی بالا بود پیر لگد نکامن اندر حق ، رزق پوشان رخصت جنت نداده اند حکایت ها بود قلب اندوده حافظ بر او فرج نشد که معامل به همه عب نهان بینا بود اگر صحت و داوری تذکره نویسان و کاتبان ولادت حافظ شبهه نباشد خواجه بعد از 65 سال زیستن کالبد بی جانش چون شمع از طپیدن باز ماند و روان مینوی او که در کلام نگنجد و عالم ملکوت طیران کرد .
.

(توضیحات کامل در داخل فایل)

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده به صورت نمونه

ولی در فایل دانلودی بعد پرداخت، آنی فایل را دانلود نمایید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود سخنی درباره ی لسان الغیب