فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله خلقت جهان

اختصاصی از فایلکو مقاله خلقت جهان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله خلقت جهان


مقاله خلقت جهان
  • از کجا آمده ایم: سرآغاز هستی
  • برای چه آمده ایم: هدف زندگی
  • به کجا خواهیم رفت: سرانجام حیات

و به عبارت دیگر حس کنجکاوی او را وادار می کند که راز هستی و معمای خلقت را درک کند او پیوسته می خواهد سرآغاز و سرانجام هستی را بداند و هدف از خلقت را بدست آورد و اگر در این باره فکر نکند و نیندیشد دچار افکار مالیخولیائی می شود و در فشار روحی عجیبی قرار می گیرد.

 

 

 

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 77صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید


دانلود با لینک مستقیم


مقاله خلقت جهان

مقاله خلقت انسان از نظر قرآن

اختصاصی از فایلکو مقاله خلقت انسان از نظر قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله خلقت انسان از نظر قرآن


مقاله خلقت انسان از نظر  قرآن

 

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:37

فهرست مطالب:

عنوان     صفحه
مقدمه     1
فصل اول :  قرآن روانشناسی
انگیزه های رفتار در قرآن     2
انفعال ها در قرآن     3
غلبه بر انفعال ها     4
تفکر از دیدگاه قرآن     6
مراحل تفکر در حل مشکلات     7
خطاهای تفکر     8
یادگیری در قرآن     9
منابع دانش     9

فصل دوم  : قرآن شخصیت
شخصیت در قرآن     10
تعادل شخصیت     13
شخصیت بهنجار     15
انواع شخصیت در قرآن     16
تعریف شخصیت     18
ارزش یابی شخصیت     19
راههای سنجش شخصیت     20


فصل سوم : خلاقیت
تعریف خلاقیت     20
اهمیت خلاقیت     22
فرآیند خلاقیت     25
مشخصات افراد خلاق     27
روش های موثر در پرورش خلاقیت     28
پیشنهاداتی در ارتباط خلاقیت     28
محیط مساعد برای ایجاد رفتار خلاق     29
بنیادهای شناختی     30
بینش خلاقیت     31
مسئله یابی خلاقیت     32
رفاه اقتصادی و توسعه خلاقیت     33
نکات اساسی در زمینه افراد خلاق     34

فصل چهارم :  بهداشت روان
تعریف بهداشت روانی     35
تاریخچه بهداشت روانی در ایران     36
برای بهداشت روانی چه باید کرد؟     37
تاثیر دعا و نیایش در تربیت و بهداشت روانی جوانان     39
منابع     42
         

 

 

مقدمه :
انسان تنها موجودی است که از دو بعد مادی و غیر مادی شکل گرفته است این موجود یگانه چنان که قرآن کریم به آن اشاره می فرماید رشد خود را از خاک شروع کرده و مراحل مختلف تکامل را پشت سر گذاشته تا آن جا که روح خدایی در درون وی شکوفا شده و همراه وی وهمگام با هم به حرکت در آمده و با طی مراحل گوناگون صفات و ویژگی های همچون عقل ، عشق و عواطف انسانی را از خود به مرحله ی ظهور و شکوفایی رسانده است .
آنچه همیشه ذهن انسان را متوجه کرده و در طول تاریخ او را به تلاش و تفکر واداشته است معرفت نفس یا خودشناسی است انسان درپی شناختن خود گاه به راه درست و گاه به نادرست گام نهاده است .
قرآن کریم به منظور دستیابی به خودشناسی و رشد شخصیت و ارتقای نفس انسان به مدارج کمال انسانی ، مناسبترین و بهترین راهی را که بتواند زمینه ی خوشبختی دنیا و آخرت او را فراهم کند به وی نشان داده است در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که فطرت موجودی انسان و حالات گوناگون روان او را متذکر شده و علل انحراف و بیماری و همچنین راههای تهذیب و تربیت و معالجه ی روان انسان را به طور جامع نشان داده است ما می توانیم که کمک حقایقی که در قرآن درباره ی انسان و صفات و حالات گوناگون روانی او آمده است بخوبی شخصیت انسانی خویش را رشد دهیم و همچنین انگیزه های اصلی محرک رفتار انسان و عواملی را که در هماهنگ کردن شخصیت و تکامل و ایجاد بهداشت روانی انگیزه بسزایی دارند بشناسیم زیرا قرآن سخن آفریدگار انسان است و بدیهی است که آفریدگار به طبیعت و اسرار آفرینش مخلوق خود داناتر است (الا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر ) آیا آن خدایی که خلق را آفرید عالم ( به اسرار آنها ) نیست و به حال آنکه به باطن ( و ظاهر همه ی ) امور عالم آگاه است سوره ی ملک آیه 14
انگیزه های رفتار در قرآن :
انگیزه ها نیروهای محرکی هستند که در موجود زنده خالقی از نشاط و فعالیت بر می انگیزند و رفتارش را آشکار می سازند  و او را در سوی هدف یا هدف های مشخص راهنمایی می کنند . انگیزه ها وظایف ضروریت و مهمی برای موجود زنده انجام می دهند در واقع این انگیزه ها هستند که انسان را به برآمدن نیازهای اساسی و ضروری زندگی و آدمی آن وامی دارند و نیز او را به انجام بسیاری از کارهای مهم دیگر در هماهنگ کردن انسان با محیط زندگی مفید هستند بر می انگیزند روان شناسان جدید انگیزه ها را به دو بخش اصلی تقسیم می کنند و آنها عبارتند از :
1-    انگیزه های فیزیولوژیک :  این انگیزه ها ، در نیازهای فیزیولوژیک یک جسم و عوارضی که در بافت های بدن مانند کمبود مواد لازم برای بدن را به هم خوردن تعادل آن به وجود می آیند مربوط می شود این    انگیزه ها رفتار فرد را در جهت اهدافی که نیازهای فیزیولوژیک بدنش را بر آورده کنند راهنمایی می کنند و یا نقص و کمبودی رتا که گاهی در بافت های بدن به وجود می آید جبران می کنند و آن را از توازن به حالت گذشته بر می گردانند .
2-     انگیزه های روانی : این انگیزه ها به وسیله ی فراگیری در جریان رشد اجتماعی فرد قابل حصول هستند . و انگیزه هایی هستند که مستقیما در مورد انگیزه های فیزیولوژیک مانند گرسنگی و خستگی صادق است .
انفعال ها در قرآن :
 مشیت حکیمانه ی خداوند چنین اقتضا می کند که یک سلسله حالتهای انفعالی در انسان و نیز حیوان قرار دهد این عواطف ( علاوه بر انگیزه ها ) در حفظ نسل و بقای نسل انسان و حیوان به آنها کمک می کنند مثلا ترس که حالتی انفعالی است باعث می شود از خطرهایی که تهدید مان می کند دوری کنیم و حالت انفعالی خشم ما را به دفاع از خود و مبارزه برای بقا وا می دارد و یا حالت انفعالی محبت ، اساس و پایه یی پیوند دو جنس نر و ماده   ( در انسان و حیوان ) و جذب هر کدام به دیگری برای بقای نوع می باشد .
میان انگیزه ها ( عواطف فعال ) و عواطف انفعالی رابطه ی مستحکمی وجود دارد چون هر انگیزه ای معمولا همراه یک حالت انفعالی است مثلا هر گاه انگیزه ای در انسان به اوج خود برسد و برای مدتی از ارضای آن جلوگیری به عمل آید به انسان حالتی از تنش دست می دهد و این حالت معمولا با حالت وجدانی و انفعالی اندوه و گرفتگی همراه است اما ارضای انگیزه ی مزبور حالت شادی و خوشحالی به همراه دارد علاوه بر این عواطف انفعالی درست مانند انگیزه ها ، وظیفه ی جهت دادن به رفتار وارشاد را نیز انجام می دهند به عنوان مثال حالت انفعالی ترس انسان را به فرار و دورشدن از خطر وامی دارد و حالت انفعالی خشم شخصی را به دفاع از خود و گاهی حتی به تجاوز وادار می کند و یا حالت انفعالی محبت باعث نزدیکی انسان به محبوبش می شود و در قرآن کریم توصیف دقیقی درباره ی بسیاری از عواطف انفعالی مانند ترس و خشم ، محبت ، شادی ، نفرت ، غیرت ، حسد  پشیمانی ، شرم و خواری که انسان آنها را احساس می کند آمده است .
غلبه بر انفعال ها :
قرآن به ما توصیه کردهاست که بر هر یک از انفعال های غم و شادی مسلط باشیم ما نباید نسبت به مصائب و حوادث غم انگیزی که در زندگی برای خود ما یا فرزندان یا متملکات و اموالمان پیش می آید بیش از اندازه اظهار اندوه کنیم همانطور که نباید در ابراز شادی آنچه از نیکی و خیری که به ما می رسد و یا موفقیت و برتری و شهرت و مقامی که به دست  می آوریم زیاده روی کنیم زیرا چیزهایی از این قبیل تنها در علم خداوند متعال و در گروی خداست اوست ( ما احساب من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذالک علی الله یسیر لکیلا تاسوا علی ما فاتکم لا تفرحوا بما اتکم و الله لا یحب کل مختال فخور )
هر رنج و مصیبتی در زمین ( از قعطی ، آفت و فقر و ستم یا از نفس خویش چون ترس و غم و درد ) به شما رسد همه در کتاب ( لوح محفوظ ما ) پیش از آنکه که در دنیا ایجاد کنیم ثبت است و خلق آن بر خدا آسان است   ( این را بدانید ) تا هرگز بر آن چه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما می رسد دلشاد نگردید و خدا دوستدار هیچ خودستایی نیست به طور کلی خداوند سبحان ما را به کنترل انفعالات خود و حکومت و تسلط بر آنها سفارش می کند ایمان راستین  به خدا و پیروی از سنت او که در قرآن ترسیم فرموده و پیامبر اکرم ( ص) آن را بر ایمان بیان کرده است آنچنان اراده و عزم و نیرومندی به ما می دهد که بتوانیم به انفعالات خود حکومت و سیطره داشته باشیم در قرآن آیات بسیاری آمده که روشن می کند ایمان در خدا همچون سپری در مقابل ترس است و اصولا مرض ترس را مطالعه می کند .


دانلود با لینک مستقیم


مقاله خلقت انسان از نظر قرآن

تحقیق در مورد خلقت انسان

اختصاصی از فایلکو تحقیق در مورد خلقت انسان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد خلقت انسان


تحقیق در مورد خلقت انسان

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه7

 

فهرست مطالب ندارد 

رابطه انسان با خود در قرآن

 

 

 

گاهی انسان نسبت‏به خود و ارزشهای خود جاهل است چنانکه خداوند می‏فرماید: ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند واز آن هراسناک شدند، و [لی] انسان آن را برداشت; راستی او ستمگری نادان بود. (احزاب;۷۲).

 

 

 

مسئولیت دین در زندگی انسان، تنظیم روابط انسانی است و روابطی که دین در زندگی انسان به تنظیم آنها می‏پردازد چهار نوع است:

 

۱) رابطه انسان با خدا

 

۲) رابطه انسان با خود

 

۳) رابطه انسان با دیگران

 

۴) رابطه انسان با اشیاء و افکار

 

این روابط جنبه مثبت و منفی دارند. رابطه انسان با خدا گاهی به بندگی، توبه، تضرغ، اخلاص، حسن ظن، شکر و یقین متصف می‏شود و گاهی به کفر، انکار، استکبار و سوءظن. رابطه انسان با دیگران گاهی به تندی، زورگویی، ملامت، دشمنی، جنگ، بغض، خیانت و تنفر متصف می‏شود و گاهی به نرمی، بخشش، آسان‏گیری، تسامح، خدمت، دوستی، نیکی و امانت. رابطه انسان با اشیاء و افکار گاهی به افساد، تبذیر، تخریب و اهمال متصف می‏شود و گاهی به اصلاح، آبادانی، رشد و حفظ رابطه انسان با خود بعد از رابطه با خدا از مهمترین، پیچیده‏ترین، ظریفترین و دقیق‏ترین این روابط بشمار می‏آید. گاهی انسان نسبت‏به خود و ارزشهای خود جاهل است چنانکه خداوند می‏فرماید:

 

ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند واز آن هراسناک شدند، و [لی] انسان آن را برداشت; راستی او ستمگری نادان بود. (احزاب;۷۲).

 

جاهل به خود و به ارزشهای خود، ظالم به خود است و گاهی انسان از کسانی است که خداوند خودش را به آنها نشان داده و آنها را به ارزشهای خویش واقف ساخته و به آیات خود آگاه نموده است.

 

چنانکه خداوند می‏فرماید:

 

«به زودی نشانه‏های خود را در افقها [ی گوناگون] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است‏» (فصلت: / ۵۴). گاهی انسان ارزش خویش را شناخته به آن احترام می‏گذارد، و گاهی نفس خود و مواهبی را که خداوند در آن قرار داده کوچک شمرده و آن را حقیر می‏شمارد. گاهی از خود فرار می‏کند و به انواع کارهای بیهوده‏ای که باعث دوری وی از خود می‏گردد، روی می‏آورد، به مواد مخدر و خودکشی پناه می‏برد. گاهی می‏داند که چگونه با جدیت‏با واقعیت مواجه شود. گاهی با خود هماهنگ است و گاهی در رابطه‏اش با خود دچار آشفتگی و پریشانی است. گاهی دوست دار خود است و گاهی دشمن خود، گاهی به یاد خویش است و گاهی خود را فراموش می‏کند. گاهی بر خویشتن مسلط است و گاهی نفس بر او غالب است، گاهی در خود فرو می‏رود و گاهی عکس این حالت را دارد، گاهی خود را هلاک می‏کند و گاهی باعث احیاء خود می‏شود، خداوند می‏فرماید: «و جز خویشتن را به هلاکت نمی‏افکنند» (انعام: ۲۴)

 

گاهی با خود صادقانه رفتار می‏کند و گاهی به آن خدعه می‏زند، خداوند می‏فرماید: «ببین چگونه به خود دروغ می‏گویند و آنچه بر می‏بافتند از ایشان یاوه شد.» (انعام: ۲۴) گاهی به خطای خویش اعتراف نموده و خود را مورد انتقاد قرار می‏دهد، گاهی مغالطه می‏کند و خطاهای خود و هواهای نفسانی را نیکو جلوه می‏دهد، گاهی عنان نفس را در شهوترانی رها می‏کند و گاهی با تمام نیرو آن را تحت‏سلطه خویش قرار می‏دهد و از حدود الهی تجاوز نمی‏کند. گاهی در طلب راحتی و غرق در شهوات عنان نفس را رها می‏کند و گاهی با تحمل زحمت و مشقت در رشد و کمال آن می‏کوشد. گاهی خود را بالا می‏برد و گاهی خود را کوچک می‏شمارد، گاهی به حالت از خود بیگانگی دچار می‏شود، گاهی با آن مانوس و در خلوت تنهائی با تامل در خود لذت می‏برد و از این قبیل روابط مثبت و منفی با خود. از آنجا که رابطه انسان با خود غالبا ازظرافت‏خاصی برخوردار است، هنگامی که این رابطه منفی است‏خسارت آن را درک نمی‏کند. گاهی انسان در تجارت مال (کم یا زیاد) ضرر می‏بیند اما آن را احساس می‏کند و درصدد جبران بر می‏آید، لکن گاهی به خودش زیان می‏رساند - که از بزرگترین نوع خسارت به شمار می‏آید - و این خسارت پیوسته زیاد می‏شود تا همه وجودش را فرا می‏گیرد، «قسم به عصر که واقعا انسان دستخوش زیان است.» (و العصر) و باز می‏فرماید: «خودباختگان کسانی‏اند که ایمان نمی‏آورند.» (انعام: ۱۲) گاهی انسان به فرد دیگری غیر از خودش ظلم می‏کند در این صورت آن را احساس می‏کند و می‏کوشد از طریق نیکی و عدل آن را جبران کند، لکن گاهی به خود ظلم می‏کند اما آن را احساس نمی‏کند گاهی انسان بی‏گناهی را از بین می‏برد و به بزرگی گناه خود پی می‏برد، و گاهی خودش را هلاک می‏کند اما این گناه را درک نمی‏کند.

 

خداوند می‏فرماید: «از بین نمی‏برند جز خودشان را». ضرر ناشی از رابطه منفی انسان با خود، شبیه ضرری است که از رابطه منفی وی با خداوند به او می‏رسد. امروزه رابطه انسان با خود ضمن تحلیلهای روانی در دایره محدودی بررسی می‏شود. در حالی که اولین بار قران به این رابطه و اهمیت و ارزش آن در زندگی انسان اهتمام ورزید و انسان را به آن آگاه نمود، بررسی‏های روانی و انسانی تا کنون قادر به گشودن پیچیدگی این رابطه نشده‏اند. و قران این افق گسترده از روابط انسانی را گشود.

 

 

 

  • نمونه‏هایی از رابطه انسان با خود در قران

 

روش قران در این مساله این است که در ضمن مفاهیم متعدد، موارد این رابطه را بیان می‏کند و با لطافت از آنها می‏گذرد، به نحوی که انسان به سادگی متوجه تصور و فهم جدید از روابط انسان نمی‏گردد، اما وقتی مجموع آیات را در نظر بگیریم و بعضی را با بعضی دیگر ضمیمه کنیم، در می‏یابیم که قران فهم و تصور جدیدی از روابط انسانی را برای ما بیان نموده است و افق تازه‏ای را که در تاریخ تفکر بشر بی‏سابقه بوده به روی ما گشوده است. در اینجا ابتدا مواردی از آیاتی که رابطه با خود را بیان می‏کند، ذکر می‏کنیم و آنگاه به بررسی آنها می‏نشینیم.

 

۱) گاهی انسان برای بدست آوردن خشنودی خداوند خودش را به خدا می‏فروشد «و در عوض خشنودی خداوند را بدست می‏آورد» و این از بهترین معاملات در زندگی انسان به حساب می‏آید، خداوند می‏فرماید: «و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‏فروشد و خدا نسبت‏به [این] بندگان مهربان است. (بقره: ۲۰۷)

 

۲) گاهی‏خود را به‏سفاهت می‏زند که‏این از زشت‏ترین نوع سبک مغزی بشمار می‏رود، خداوند می‏فرماید: «وچه کسی - جز آنکه به سبک مغزی گراید - از آیین ابراهیم روی بر می‏تابد؟ و ما او را در این دنیا بر گزیدیم; و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.»  (بقره: ۱۳۰)

 

۳) گاهی به خود ظلم می‏کند; هر چند این مطلب عجیب به نظر می‏رسد لکن در زندگی انسان وجود دارد، خداوند می‏فرماید:

 

«هر کس کار بدی کند یا بر خویشتن ستم ورزد، سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت.» (نساء: ۱۱۰)

 

۴) گاهی بدون اینکه به خود ظلم کند با اعتدال و میانه روی رفتار می‏کند، خداوند می‏فرماید: «برخی از آنها بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانه رو.» (فاطر; ۳۰)

 

۵) گاهی به خود نیکی می‏کند، خداوند در مورد ذریه ابراهیم و اسحاق می‏فرماید: «از ذریه این دو برخی نیکو کارند و برخی به روشنی بر خویش ظلم می‏کنند.» (صافات; ۱۱۲)

 

۶) گاهی خود را فراموش می‏کند و این از عجیب‏ترین حالات فراموشی است،«آیا مردم را به نیکی فرمان

 

می‏دهید و خود را فراموش می‏کنید.»(بقره: ۴۴)

 

۷) گاهی بر خودش شهادت می‏دهد خداوند می‏فرماید: «و ایشان را برخودشان گواه ساخت.» (اعراف: ۷۲)

 

۸) گاهی به خود خیانت می‏کند و این از عجیب‏ترین خیانتها در زندگی انسان است، «خدا می‏دانست که شما با خودتان ناراستی می‏کردید پس توبه شما را پذیرفت.»  (بقره: ۱۸۷)

 

۹)گاهی با خودش دشمنی می‏کند و این از عجیب‏ترین دشمنی‏ها است. «کسانی که کافر بوده‏اند مورد ندا قرار می‏گیرند که: قطعا دشمنی خدا از دشمن شما با همدیگر سخت‏تر است.» (غافر: ۱۰)

 

۱۰) گاهی به خود نیرنگ می‏زند، خداوند می‏فرماید: «با خدا و مؤمنان نیرنگ می‏بازند، ولی جز به خویشتن

 

نیرنگ نمی‏زنند.» (بقره: ۹)

 

۱۱) گاهی خود را گمراه می‏کند. «جز خودشان کسی را گمراه نمی‏کنند.» (آل عمران: ۶۹)

 

۱۲) گاهی به خود دروغ می‏گوید. «ببین چگونه به خود دروغ می‏گویند و آنچه بر می‏بافتند از ایشان یاوه شد.» (انعام: ۲۴)

 

۱۳) گاهی خود را هلاک می‏کند، «جز خویشتن را به هلاکت نمی‏افکنند.» (انعام: ۲۶)

 

۱۴) گاهی به خود زیان می‏رساند، «قسم به عصر که واقعا انسان دستخوش زیان است.»  (عصر).

 

۱۵) گاهی به خود بخل می‏ورزد، «پس برخی از شما بخل می‏ورزند، هر کس بخل ورزد تنها به زیان خود بخل ورزیده.» (محمد: ۳۸) این پانزده مورد از جمله نمونه‏هایی است که قران درباره رابطه انسان با خود و

 

تعامل با خویش بیان می‏کند.

 

 

 

  • تحلیل رابطه

 

اکنون به منظور شناخت چگونگی تحلیل این رابطه از سوی قران و نیز چگونگی تفهیم آن بار دیگر به قران بر می‏گردیم. روش قران در تحلیل رابطه انسان با خودش و نیز در تعامل انسان با خود کاملا جدید بود، قران دشمنی انسانها نسبت‏به یکدیگر و تجاوز از حدود الهی را ظلم انسان به خود می‏داند نه به غیر. «هر کسی کار بدی انجام دهد یا به خود ظلم کند سپس از خداوند طلب بخشش کند خداوند را توبه پذیر و بخشنده می‏یابد.»

 

همچنین قران بخل‏ورزی انسان در انفاق به غیر را از نوع بخل به خود به حساب آورد. در تحلیل این رابطه، قران مجموعه‏ای از موضوعات و عناوینی را بیان می‏کند که توضیح می‏دهد چگونه آنچه به تصور انسان رابطه با غیر به حساب می‏آید، به رابطه با خودش بر می‏گردد. این عناوین بطور اجمال عبارتند از: انسان آنچه را که انجام می‏دهد در واقع کسب می‏کند. این نظریه قرانی جدید در افق فکر بشر بیان می‏دارد که انسان هر عملی انجام دهد در واقع آن را کسب می‏کند، قران در این مورد دقیق است. خداوند می‏فرماید: «و هر کس گناهی مرتکب شود، فقط آن را به زیان خود مرتکب شده.» (نساء:۱۱۱)

 

ارتکاب و کشیدن گناه به سمت‏خود، در فهم عرفی، در مقابل صدور گناه، می‏باشد ولی قران به ما گوشزد می‏کند که هر گناهی از انسان صادر شود خود وی آن را مرتکب شده است. هیچ گناهی از انسان صادر نمی‏شود مگر اینکه انسان آن را به سمت‏خود می‏کشد و آن را انجام می‏دهد. خداوند می‏فرماید: «کل نفس بما کسبت رهینه‏» یعنی (هر نفسی در گرو اعمالی است که انجام می‏دهد.)  (مدثر: ۳۸)

 

و می‏فرماید «کل امری بما کسب رهین‏» یعنی (هر کس در گرو دستاورد خویش است.) (طور: ۲۱) پس به نظر قران هر عملی که از انسان صادر می‏شود، در حقیقت‏خود وی آن را انجام داده است.

 

به نظر قران تمام افعال انسان کسبی است و انسان با انجام هر کاری یا مرتکب خیر می‏شود و یا شر، اگر کار نیک انجام دهد، حسنه و اگر کار بدی انجام دهد، سیئه کسب می‏کند.

 

اعمال انسان به خود وی بر می‏گردد. همانطور که انسان انجام دهنده عمل است، عمل نیز به صاحبش بر می‏گردد. بازگشت این دو به یک چیز است لکن با دو اسلوب مختلف و قران در آیه زیر هر دو اسلوب را با هم به کار برده می‏فرماید: «ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها» «اگر نیکی کنید به خود نیکی کرده‏اید و اگر بدی کنید به خود بد کرده‏اید.» نکته حایز اهمیت این است که لام در کلمه (لانفسکم) به دلیل جمله بعد که می‏فرماید: «و اگر بدی کردید به خود بد کردید،» به معنی (مصلحت) نیست، چنانکه گفته می‏شود کلمه طیبه به نفع انسان و کلمه خبیثه بر ضرر اوست. بنابراین، معنی آیه شریفه این است که خوبی و بدی انسان به خود وی بر می‏گردد. اگر کار نیک انجام دهد قطعا خودش سود می‏برد و اگر کار بد انجام دهد قطعا ضرر آن به خود وی بر می‏گردد.

 

 

 

  • روایت قیس بن عاصم

 

قیس بن عاصم نقل می‏کند: با جماعتی از قبیله بنی‏تمیم خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و

 

سلم رسیدیم، عرض کردم یا رسول الله ما را نصیحتی کن، ما اهل بیابان هستیم، پیامبر فرمود. ای قیس ناچاری از همراهی که با تو دفن می‏شود، در حالی که تو مرده‏ای او زنده است. اگر همراهت گرامی باشد تو را گرامی می‏دارد و اگر پست‏باشد تو را وا می‏گذارد. برانگیخته نمی‏شوی مگر با او و سئوال نمی‏شوی مگر از او، بنابراین سعی کن آن را صالح کنی، اگر صالح باشد با آن انس دار و اگر فاسد باشد جز از او وحشت ندار، و آن همراه، عمل تو است. در آیات فراوانی از قران بر این حقیقت قرانی تاکید و تصریح شده است که:

 

کارهای خوب و بدی که از انسان صادر می‏شود به خود وی برگشت می‏کند، پس اگر کار خیر باشد از آن سود می‏برد و اگر شر باشد به وی ضرر می‏رسد. در آیات ذیل تامل کنید:

 

«هر کس گناهی مرتکب شود، فقط آن را به زیان خود مرتکب شده.» (نساء: ۱۱۱)«پس هرکه به دیده بصیرت ننگرد به سود خود او و هرکس از سر بصیرت ننگرد به زیان خود اوست.»(انعام: ۱۰۴)

 

«هر کس به راه آمده، تنها به سود خود به راه آمده و هر کس بیراهه رفته تنها به زیان خود بیراهه رفته است.» (اسراء: ۱۵)

 

«و هرکس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس می‏گزارد.» (نمل: ۴۰)

 

«هر کس پاکیزگی جوید، تنها برای خود پاکیزگی می‏جوید.» (فاطر: ۱۸)

 

«هر کس هدایت‏شود، به سود خود او است و هر کس بیراهه رود تنها به زیان خودش گمراه می‏شود.» (زمر: ۴۱)

 

«هر که کار شایسته کند به سود خود او است و هر که کار بد کند، به زیان خود او است.» (فصلت: ۴۶)

 

«هر که پیمان شکنی کند، تنها به زیان خود پیمان می‏شکند.» (فتح: ۱۰)

 

«پس برخی از شما بخل می‏ورزند، و هر کس بخل ورزد تنها به زیان خودبخل ورزیده.» (محمد: ۳۸)

 

بدیها به مصائب تبدیل می‏شوند.

 

بدیهایی که همراه با انسان باشند، در زندگی به رنجها وبدبختیها تبدیل می‏شوند. خداوند می‏فرماید: «و هر مصیبتی به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست.»  (شوری: ۳۱)

 

و می‏فرماید: «آنچه از بدی به تو می‏رسد از جانب خودت می‏باشد.» (نساء: ۷۹)

 

این آیات روشنگر این است که بدی‏ها و گناهان در زندگی افراد و امت‏ها به بدبختیها، رنجها و بلاها و مشکلات اقتصادی و سیاسی و همچنین به حوادث طبیعی تبدیل می‏شود. همانطور که گناهان و معصیتهای افراد در آخرت تبدیل به عذاب جهنم می‏شود.

 

 

 

  • نفس در گرو عمل است

 

این حقیقتی ظریف از حقایق قران است. قران در آنجا که می‏فرماید: «برای انسان جز حاصل تلاش او نیست.»  (نجم:۳۹) حقیقتی بس بزرگتر از حقایق این عالم را بیان می‏کند و آنجا که می‏فرماید: «هر کس هموزن ذره‏ای نیکی کند آن را خواهد دید و هرکس ذره‏ای بدی کند آن را خواهد دید.» (زلزال: ۸،۷). حقیقت‏بزرگی را بیان می‏کند. پس عملی که از انسان صادر می‏شود چه خوب، چه بد راه انسان را معین می‏کند. این حقایق برای کسی که قران بخواند و در آن تامل کند، روشن است. ولکن آیا آنطور که مجرمان در این دنیا گاهی از نتایج عمل خود فرار می‏کنند، انسان قادر است در آن دنیا از نتایج عملش رهائی یابد و از آن فرار کند. در صورت عدم امکان فرار، آنطور که قران می‏فرماید، چه ضمانتی انسان را به قبول نتایج اعمالش در دنیا وآخرت وادار می‏کند؟ قران می‏فرماید: این ضمانت تنها نفس انسان است. به منظور روشن شدن منظور قران به مثال زیر توجه فرمائید: شخصی که به دیگری قرض می‏دهد، به منظور اینکه در موعد مقرر وصولش ممکن باشد، معمولا ضمانتی را از طرف مقابل دریافت می‏کند و این ضمان که رهن نام دارد نزد قرض دهنده محفوظ می‏ماند تا در صورتی که قرض گیرنده منکر شود در آن تصرف کند. نفس انسان عین رهنی است که نزد خداوند محفوظ و در مقابل عمل انسان در حوزه قدرت و سلطنت‏خداوند قرار دارد. در صورتی که ظلم یا تجاوز یا بدی کند نمی‏تواند از نتایج عملش فرار کند، چون نفس وی درگرو خداوند است. همانطور که قرض دهنده حق خودش را از عین مرهونه اخذ می‏کند، خدا نیز در صورتی که انسان عمل سوء یا ظلمی انجام دهد از نفس وی اخذ می‏کند. نکته جالب این است که در این معامله رهن گذار و عین مرهونه یکی است مثل این که مجرم نزد حاکم زندان باشد، در این صورت، حاکم احتیاج به رهین دیگری ندارد. هر جریمه‏ای که به عهده زندانی باشد مستقیما از خود وی طلب می‏شود، چون خود وی در گروست.

 

 

 

  • اصل بقاء عمل

 

این اصل از مهمترین اصول در فرهنگ اسلامی و قریب به نظریه‏ای است که لاووازیه دانشمند فرانسوی در فیزیک در اثبات (بقاء ماده) ابراز کرده است. طبق نظریه قرآن، هیچ کوشش و عملی از انسان از بین نمی‏رود، از هر نوعی که باشد، و هر بهره‏ای از صلاح و فساد که داشته باشد. خداوند می‏فرماید: «روزی که هر کسی آنچه کار نیک به جای آورده و آنچه بدی مرتکب شده، حاضر شده می‏یابد، و آرزو می‏کند کاش میان او و آن [کارهای بد] فاصله‏ای دور بود. (آل عمران ۳۰) پس هر کار خیر یاشری که از انسان سر می‏زند و انسان تصور می‏کند که گذشت زمان آن را از بین می‏برد، به آخرت منتقل می‏شود و آن را پیش روی خویش می‏بیند، با اینکه ممکن است کاملا آن را فراموش کرده باشد. «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره‏» (زلزال) این آیه به روشنی و با قوت اصل فوق را بیان می‏کند. پس ممکن نیست ذره‏ای از اعمال خیر و شر در این عالم از بین برود بلکه کار و عمل انسان باقی خواهد ماند. خداوند می‏فرماید: «و کارنامه نهاده می‏شود، آنگاه بزهکاران را از آنچه در آن است‏بیمناک می‏بینی و می‏گویند: «ای وای بر ما، این چه نامه‏ای است که هیچ  [کار] کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته، جز اینکه همه را بحساب آورده است و آنچه را انجام داده‏اند حاضر یابند، و پرودگار تو به هیچ کس ستم روانمی‏دارد.»(کهف: ۴۹)

 

 

 

  • نقش عمل بر صفحه نفس

 

از دیدگاه مردم عمل تنها بر صفحه نفس تاثیر نمی‏گذارد، بلکه بر آن نقش می‏بندد و ثابت می‏ماند اما قران مطلبی عمیق‏تر بیان می‏کند. و آن اینکه عمل آنچنان بر صفحه نفس ثابت می‏ماند که بر طرف کردن آن غیر ممکن است‏خداوند می‏فرماید: «کارنامه هر انسانی را به گردن او بسته‏ایم، و روز قیامت‏برای او نامه‏ای که آن را گشاده می‏بیند بیرون می‏آوریم.» (اسراء: ۱۳) همان‏طور که مفسران می‏گویند کارنامه‏ای که خداوند به گردن ما آویخته همان اعمال ماست، و چیزی غیر از صفحه نفس ما، که اعمالمان بر آن نقش بسته، نیست.مرحوم فیض کاشانی در تفسیر صافی درباره این آیه شریفه می‏گوید: این کارنامه همان روح انسان است که عمل انسان بر آن نقش بسته، همچنین بر نفس وی و اعضا و جوارحش نقش می‏بندد و اعضا و جوارح در روز قیامت انسان را رسوا می‏کنند.

 

 

 

  • شهادت انسان نسبت‏به خود

 

به نظر قران شهادت انسان بر خود در عالم در (پیمان فطری بین خدا و انسان) شروع شده است و روز رستاخیز کامل می‏شود. درباره میثاق، خداوند می‏فرماید: واشهد هم علی انفسهم و درباره شهادت روز قیامت می‏فرماید: شاهدین علی انفسهم بالکفر (توبه: ۱۷) «در حالی که به کفر خویش شهادت می‏دهند.» (توبه: ۱۷) شهادت از نظر مفهوم، غیر از اعتراف است، در روز قیامت همان طور که بر نفس خود شهادت می‏دهد معترف و مقر است که به آن ظلم کرده، خداوند می‏فرماید: پس به گناه خود اقرار می‏کنند و مرگ باد بر اهل جهنم (ملک: ۱۱) در اینجا شاهد همان مشهود علیه است، و وحدت شاهد و مشهود علیه از ویژگی‏های قران است و همانطور که انسان بر خودش شهادت می‏دهد، اعضاء و جوارحش نیز در آن روز سخت، بر او شهادت می‏دهند. خداوند می‏فرماید: و [یاد کن] روزی را که دشمنان خدا به سوی آتش گرد آورده و بازداشت می‏شوند تا چون بدان رسند و گوششان و دیدگانشان و پوستشان به آنچه می‏کرده‏اند بر ضدشان گواهی می‏دهند و به پوست‏خود می‏گویند: «چرا بر ضد

 

ما شهادت دادید؟» می‏گویند: «همان خدائی که هر چیز را به زبان آورده ما را گویا گردانیده است، و او نخستین بار شما را آفرید و بسوی او برگردانیده می‏شوید» (فصلت: ۲۱) در شهادت آگاهی شاهد لازم است و بدون حضور شاهد نیز مشهود علیه محقق نمی‏شود. پس در زندگی این دنیا ناچار اعضاء باید نوعی آگاهی نسبت‏به اعمال و تصرفات ما داشته باشند تا شهادت کامل شود. خدا نسبت‏به خلق خود و نشانه‏هایش عالمتر و نسبت‏به اینکه چگونه این شهادت کامل شود داناتر است.

 

 

 

  • مسؤلیت انسان نسبت‏به خود

 

خداوند می‏فرماید: «چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد» (اسراء: ۳۶) و در هر مسؤولیت‏سه طرف لازم است;

 

۱) سؤال کننده

 

۲) سؤال شونده

 

۳) شی‏ء مورد سؤال

 

بدون شک سؤال کننده خداوند است. خود انسان سؤال شونده و شی‏ای مورد سؤال است.

 

 

 

  • انسان حسابرس خویش است

 

خداوند می‏فرماید: «نامه‏ات را بخوان; کافی است که امروز خودت حسابرس خود باشی.» (اسراء: ۱۴) در اینجا نیز محاسبه کننده و محاسبه شونده یکی است. پس انسان خودش را محاسبه می‏کند و به حسابرس دیگری نیاز نیست  و همانطور که شاهد نفس خود می‏باشد حسابرس آن نیز هست.

 

 

 

  • دشمنی انسان نسبت‏به خود

 

کسانی که در دنیا دعوت خداوند را اجابت نمی‏کنند با خود دشمنی می‏کنند و اگر با خود دشمنی نمی‏کردند هر آینه دعوت خداوند را اجابت می‏کردند، خداوند  (یاملائکه) در آخرت به آنها خطاب می‏کند که: دشمنی خدا نسبت‏به آنها در آخرت شدیدتر از دشمنی آنها به خودشان در دنیا می‏باشد. خداوند می‏فرماید: کسانی که کافر بوده‏اند مورد ندا قرار می‏گیرند که: قطعا دشمنی خدا از دشمنی شما نسبت‏به همدیگر سخت‏تر است، آنگاه که بسوی ایمان فراخوانده می‏شدید و انکار می‏ورزیدید. (غافر: ۱۰) کلمه ندا در این آیه به این مطلب اشاره دارد که از مکان دور ندا می‏دهند، در حالی که خداوند اصلا از اینها دور نیست (از رگ گردن به اینها نزدیکتر است) و  (بین انسان و قلبش حائل است) لکن اینها از خداوند دورند. گناهان و معاصی آنها باعث دوری آنها از خداوند گردیده و مانع شنیدن کلام خداوند از نزدیک شده است. پس همانطور که شخص دور صدا را از دور می‏شنود، آنها نیز کلام خدا را از دور می‏شنوند.

 

 

 

  • خلاصه و نتیجه

 

آنچه ذکر شد مجموعه‏ای از تصورات قرانی است که صورت دقیقی از روابط انسان با خود را بیان می‏کند، و تعامل انسان با خویش راتوضیح داده و به تحلیل این رابطه پرداخته است. با این عناوین می‏توانیم تصور کاملی از رابطه انسان با خود و تحلیل این رابطه داشته باشیم و در نتیجه هیچ راهی برای از بین رفتن تلاش و کوشش انسان باقی نمی‏ماند. هر کار خیر یا شری از انسان بر صفحه ذهن وجوارح وی باقی می‏ماند، و خودوی مسئول آنهاست، فرار و خلاصی از آن ممکن نیست چون خود وی در گرو عمل خویش است و خود انسان در روز قیامت‏بر نفس خویش شهادت می‏دهد و آن را محاسبه می‏کند. از خود متنفر است و به سبب افعالی که انجام داده بر خود خشم می‏ورزد. این بدی‏ها تبدیل به مصیبتها، رنجها و حوادث در زندگی دنیا و تبدیل به عذاب سوزان در آخرت می‏شود. بنابراین، قران نه تنها اصل تعامل و رابطه انسان با خود را بیان می‏کند بلکه به حقیقی عمیقتر می‏پردازد و آن اینکه هر گونه تلاشی و کوشش که انسان انجام دهد دیر یا زود به خود وی بر می‏گردد و از مصادیق تعامل انسان با خود می‏باشد.

 

 

 

  • زیان نفس

 

از مفاهیم جالب قرانی مفهوم زیان نفس است. خداوند می‏فرماید: «والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنو و تواصوا با الحق و تواصوا باالصبر» زندگی انسان در این دنیا محدود می‏باشد، سرمایه انسان ایامی است که در این دنیا زندگی می‏کند. در حدیث آمده است (یا بن آدم انما انت ایامک) یعنی  (ای بشر تو همین روزهای زندگی‏ات هستی) پس هر روز که از زندگی انسان بگذرد جزئی از او رفته است. وقتی همه روزهای عمر یک انسان به پایان رسید، نقش وی و همه سرمایه‏اش در این دنیا تمام شده است. پس دنیا برای انسان میدان عمل، تجارت و تولید و آخرت مرحله برداشت و حسابرسی است. (امروز هنگام عمل است نه حساب و فردا موقع حساب است نه عمل) (الیوم عمل و لاحساب و غدا حساب و لاعمل) بنابراین سرمایه انسان روزهائی است که خداوند برای وی در این دنیا مقدر کرده است. اگر روزی از عمر وی بدون انجام عملی صالح بگذرد آن جزء از عمرش را به زیان سپری کرده و اگر همه عمرش به پایان رسد در حالی که عمل صالحی را انجام ندهد تمام عمرش زیان کرده و این خسران مبین است. در نتیجه اگر به خدا ایمان نیاورد و عمل صالح انجام ندهد و به صبر و حق توصیه نکند در زیان دائمی بسر می‏برد.

 

داستان آدم در قرآن

 


نکته عجیب این است که در قرآن کریم قضیه و داستان آدم ابوالبشر آمده‏ ولی به عنوان یک تعلیم دیگری نه به عنوان شهادت بر توحید و اینکه به‏ دلیل اینکه زندگی بشر به آنصورت آغاز شده پس به خدائی خدا اعتراف کنید .

البته قرآن کریم خلقت آدم را به کیفیت خاصی بیان فرموده که کم و بیش‏ می‏دانیم و نظریه‏های علم الحیات هم به فرض اینکه به حد تحقیق رسیده‏ باشد و قانون اشتقاق انواع مسلم باشد ، دلیلی در دست نیست که امکان اینکه یک انقلاب دفعی پیش آید و یک جهش عظیم رخ دهد و در مدت کمی‏ یک توده خاک به یک انسان سوی معتدل تبدیل شود ، یعنی مراحلی که باید در طول قرنها و نسلها فراهم شود در تحت یک شرایط دیگر با سرعت فراهم‏ گردد ، و حتی خلاف سنن جاریه تکوین حیات هم نیست .

در سنن تکوین ، با اختلاف‏ شرایط و احوال ، سرعت و بطئ یک حرکت تغییر می‏کند ، همان طوری که مانعی‏ نیست ، برعکس ، حرکتی را کندتر کنند نظیر آنکه در شرایط معینی دوره‏ کودکی و جوانی و پیری را طولانی‏تر کنند و خیلی هم طولانی‏تر کنند .

به هر حال ، مقصود توضیح این روش تعلیماتی قرآن بود که در مسأله توحید به موضوع آغاز حیات متمسک نشده و نگفته به دلیل اینکه حیات و زندگی‏ آغازی و شروعی دارد خواه آنکه از یک سلول آغاز شده باشد یا از یک موجود چند میلیون سلولی به این دلیل خدا را بشناسید .
داستان آدم ابوالبشر را هم به منظور دیگری بیان‏ کرده . منظور از آن داستان تعلیمات دیگری است و شاید کمتر داستانی است‏ که مانند داستان آدم پر نکته باشد.

این داستان برای بیان بالا بردن مقام انسان و اینکه انسان اگر به مرتبه تعلیم اسماء الهی برسد از فرشتگان بالاتر است ، فرشتگان در پیشگاه چنین فردی خضوع می‏کنند و سجده می‏آورند ، برای تنبیه به‏ دشمنی شیطان و آگاه کردن بشر که به وسوسه‏های درونی خود توجه داشته باشد که او را از راه به در نبرد ، برای تکبر آمده که یک تکبر شیطان را از قرب الهی بیرون راند ، برای تنبیه به خطرات طمع و سقوطی که انسان از درجات عالی به واسطه تخلف اوامر الهی می‏کند آمده ، برای اشعار به مقام‏ عالی و استعداد بزرگترین مقامی که انسان دارد آمده و آن مقام خلافت الهی‏ است ، و بالاخره به یک سلسله تعلیمات اخلاقی و عرفانی در آن قضیه اشاره‏ شده :

" «
وإذ قال ربک للملائکةإنی جاعل فی الارض خلیفه قالوا أتجعل فیها من‏ یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال‏إنی أعلم ما لا تعلمون و علّم آدم اسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکة فقال أنبئونی‏ بأسماء هؤلاءإن کنتم صادقین قالوا سبحانک لا علم لناإلا ما علمتناإنک‏ أنت العلیم الحکیم قال یا آدم أنبئهم بأسمائهم فلما أنباهم بأسمائهم‏ قال ألم أقل لکم‏إنی أعلم غیب السموات و الارض و أعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون »"( بقره ، 30 - . 33 )

یعنی آن زمان که پروردگار توبه فرشتگان گفت من در زمین جانشین قرار خواهم داد ، گفتند آیا می‏خواهی مخلوقی در زمین قرار دهی که فساد و خونریزی می‏کند و حال آنکه ما ترا تسبیح و حمد و تقدیس می‏کنیم ؟

خداوند گفت : من‏ چیزی می‏دانم که شما نمی دانید .

سپس تمام نامها را به آدم یاد داد ، بعد آنان‏ را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت :
اگر راست می‏گویید به من بگویید نام‏ اینها چیست ؟

گفتند : ما جز آنچه تو به ما آموخته‏ای نمی دانیم ، البته تویی‏ دانا و حکیم .

گفت : ای آدم ! تو نامهای آنها را به اینها بگو .

چون آدم‏ نامهای آنها را گفت ، خداوند گفت : من به شما نگفتم که من از نهان و سرّ آسمان و زمین آگاهم ؟ آنچه شما ظاهر سازید و آنچه پنهان دارید همه را می‏دانم

 

انسانها همه از یک پدر و مادرند

 


در قرآن آیاتی دلالت زیادی بر این مدعا دارد که انسانها همگی از نسل یک پدر و مادر خاص هستند.

دسته اول آیاتی که انسانها را به عنوان فرزند آدم مورد خطاب قرار داده است:

یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُم عِندَکُلّ مَسجِد اعراف/31

وَ لَقَد کَرّمنا بَنی‌ آدَم اسراء/70

دسته دوم آیاتی که محتوای آنها تصریح بر نشات گرفتن انسانها از اصل و ریشه‌ای واحد یعنی انسانی مشخص است:

یا بَنی آدَمَ لا یَفتِنَنّکُمُ الشَیطانُ کَما اَخرَجَ اَبَوَبکُم مِنَ الجَنّه اعراف/27

دست سوم شامل آیاتی است که تفاوت میان نحوة خلقت نخستین انسان و ادامه نبیل او را بیان می‌کند:

وَ بَدَاَ خَلَقَ الاِنسانَ مِن طین ثمّ جَعَلَ نَسلَهُ مِن سُلالَهٍ مِن ماءٍ مَهینِ(سجده 7)

این آیه شریفه انسانها را از نسل انسان خاصی دانسته که خلقت او از «نطفه» نبوده است بلکه از «گل» بوده و از این جهت در مقایسه با نحوة خلقت نسل و ذریه‌اش یک استثناء تلقی می‌شود.

اشاره به اینکه انسان از خاک و گل خلق شده همانطور که می‌تواند اشاره به خارق‌العاده و استثنایی بودن او داشته باشد، ممکن است دلالت بر این نکته داشته باشد که مبدا و منشا نخستین تطورات و تحولاتی که در نهایت منجر به پیدایش این موجود زنده شده، خاک بوده است.

 

نتایج حاصل از آیات خلقت انسان
نتایجی که از آیات قرآن کریم در باب خلقت انسان , نحوه آفرینش و ابعاد وجودی او می توان استنباط کرد به شرح زیراست :

1-
موجوداتی که انسان نامیده می شوند دارای اصل و ریشه مشترکی هستند واز یک مرد و زن بوجود آمده اند.

2-
این پدر و مادر خاص که نخستین انسانها هستند واز یک مرد و زن بوجود آمده اند.

3-
انسان علاوه بر بعد جسمانی دارای گوهر غیر مادی نفس یا روح است.

4-
حیات نفوس و ارواح انسانی مقدم بر جسم نیست و با حیات جسمانی آغاؤ می شود.

5-
حقیقت انسان و انسانیت او به روح اوست نه جسم فناپذیر او (اصالت روح).

 

 

هدف آفرینش از دیدگاه قرآن یک سوال

از مهمترین سوالاتی که هر کسی از خود می‌پرسد این است که ما برای چه آفریده شده‌ایم؟ و هدف آفرینش انسانها و آمدن به این جهان چیست؟

پاسخ خداوند به این سوال

خداوند در قرآن می‌فرماید : «و ما خَلقَتِ الجِنَّ و الانسانَ اِلّا لِیَعبُدون ، و ما جن و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا پرستش کنند.» (سوره ذاریات _ 56)

من نیازی به آنها ندارم «و ما اُریدُ مِنهُم مِن رِزقِ و ما اُریدَ اِن یَطعَمون» خداوند است که به بندگانش روزی می‌دهد و صاحب قوت و قدرت است. «اِنَّ اللهَ هُوَ الرَّزّاق ذُو القُوَّةِ المَتین» این چند آیه که در نهایت اختصار و فشردگی است پرده از روی حقیقتی که همه خواهان آگاهی از آنند بر می‌دارد و ما را در برابر هدفی بزرگ قرار می‌دهد.

توضیح اینکه بدون شک هر فرد عاقل و حکیمی که کاری انجام می‌دهد هدفی برای آن در نظر دارد و از آنجا که خداوند از همه عالمتر و حکیمتر است این سوال پیش می‌آید که چرا او انسان را آفرید؟ آیا کمبودی داشت که با آفرینش انسان آن کمبود بر طرف می‌شد؟ آیا نیازی داشت که ما را برای پاسخگویی به آن آفریده؟ در حالی که وجود او از هر جهتی کامل و در بی‌نهایت است.

هدف آفرینش از دیدگاه قرآن آزمایش و امتحان

خداوند می‌فرماید : «الَّذی خَلَقَ المَوتَ و الحَیوةَ لِیَبلُوَکم ایُّکُم اَحسَن عملاً ؛ او کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را آزمایش کند که کدامین نفر بهتر عمل می‌کند.» (سوره ملک _ 2) در این آیه مساله آفرینش ، آزمایش و امتحان انسانها از نظر حسن عمل به عنوان یک هدف معرفی شده است.

علم و آگاهی

خداوند می‌فرماید : «الله الَّذی خَلقَ سَبعَ سَمواتٍ و مِن الاَرضِ مِثلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الاَمرُ بَینَهُنَّ لِتَعلَموا انَّ الله کُلُّ شی‌ءٍ قَدیر و اِنَّ اللهَ قد اَحاطَ بِکُلِِّ شَیءٍ عِلما ؛ خدا آن کسی است که هفت آسمان را آفرید و مانند آن آسمانها از زمین خلق فرمود و امر نافذ خود را بین هفت آسمان و زمین نازل کرد تا بدانید خدا بر هر چیز توانا و به احاطه علمی بر همه امور آگاه است.» (سوره طلاق _ 12) همانگونه که ملاحظه نمودید در آیه فوق علم و آگاهی از قدرت و علم خداوند به عنوان هدفی برای آفرینش ذکر شده است.

رحمت الهی

خداوند می‌فرماید

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد خلقت انسان

فلسفه خلقت انسان

اختصاصی از فایلکو فلسفه خلقت انسان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

«در بند آن‌ باش‌ که‌ من‌ کیم‌ و چه‌ جوهرم‌؟ و به‌ چه‌ آمدم‌ و به‌ کجا می‌روم‌؟ و اصل‌ من‌ از کجاست‌؟ و این‌ ساعت‌ در چه‌ام‌؟ و روی‌ به‌چه‌ دارم‌؟»

برای‌ شناخت‌ هر موضوعی‌ در ابتدا باید آن‌ را درست‌ و دقیق‌ مطرح ‌کرد؛ چرا که‌ یکی‌ از اشکالات‌ اساسی‌ در شناخت‌ پدیده‌ها و امور مختلف‌عدم‌ طرح‌ صحیح‌ آنها می‌باشد. برای‌ شناخت‌ فلسفه‌ خلقت‌ نیز باید در ابتدا علل‌ و انگیزه‌هایی‌ را که‌ موجب‌ می‌شوند، انسان‌ از فلسفه‌ حیات‌ سوال‌ کند مورد بررسی‌ قرار داد تا به‌ طرح‌ دقیق‌ این‌ موضوع‌ توفیق‌ پیدا کرد.

اگر بگوییم‌ که‌ اکثر آنهایی‌ که‌ درباره‌ فلسفة‌ خلقت‌  و هدف‌ زندگی ‌اندیشیده‌اند، اما راه‌ به‌ جایی‌ نبرده‌اند بیشتر به‌ این‌ سبب‌ بوده‌ که‌ مسئله‌ را درست‌ مطرح‌ نکرده‌اند سخنی‌ به‌ گزاف‌ نگفته‌ایم‌. در اینجا به‌ بررسی‌ این‌ موضوع‌ می‌پردازیم‌ که‌ در چه‌ شرایطی‌ سؤال‌ از فلسفة‌ خلقت‌ برای‌ انسانها مطرح‌ می‌شود و در چه‌ صورتی‌ سؤال‌ از آن‌ پاسخ‌ منطقی‌ پیدا می‌کند؟!

 

 

با خرید و مطالعه این کتاب به سوالات بیشمار خود در این خصوص پاسخ دهید !


دانلود با لینک مستقیم


فلسفه خلقت انسان