اختصاصی از
فایلکو راه های تقویت اعتماد به نفس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
تشکر و قدردانی
بدین وسیله از استاد محترم جناب آقای عمرانی که مرا در امر پژوهش و اقدام پژوهی راهنمایی کرده و راه را به من نشان دادند تا بتوانم چگونگی اقدام پژوهی و جمع آوری مطالب درباره ی آن را بیاموزم مراتب تشکر و قدردانی خود را اعلام می نمایم. و امیدوارم که بتوانم بازهم از محضر آن استاد عالیقدر استفاده نمایم. همچنین ازهمه همکارانی که در این اقدام پژوهی مرا از راهنماییها و نظرات خود بهره مند فرموردند کمال تشکر و قدردانی را دارم.
مقدمه :
«همچون آیینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
در جهان بال و پر خویش گشودن آموز که پریدن نتوان با پرو بال دگران»
در روان شناسی مفهوم خود مفهومی انتزاعی است، ولی برای هر فرد قابل درک می باشد و اغلب آن را مرکز اصلی شخصیت می دانند. بیشتر نیروها به خصوص نیروهای مثبت و جهت گیری های شخصیت از این مرکز برمی خیزند. خود یا نفس ترکیبات متعددی دارد مثلاً خود فیزیکی، خود اجتماعی، خودآرمانی، هدف های شخصی و جز آنکه همه این مؤلفه ها زمینه را برای ارزشیابی خودش شکل می گیرد. این قضاوت ها باعث می شوند که ما خود را ارزشمند یا غیر ارزشمند بدانیم.
اعتماد به نفس ارزشیابی کلی ما درباره فضایل و قابلیت های خودمان، ارزشهایمان، اجزای بدنی، پاسخ های دیگران نسبت به خود و حتی گاهی نسبت به دارائیهایمان است. کسانی که اعتماد به نفس بالاتری دارند از قدرت سازگاری بیشتری با محیط برخوردارند. اولین نماد درونی اعتماد به نفس رضایت خاطر است. دانش آموزانی که اعتماد به نفس عالی دارند، با احساس توانایی ها و تاحدی به فعلیت درآمدن این توانایی ها، احساس خوب و رضایت خاطری عمیق دارند. معلم باید به دانش آموز کمک کند تا تجربیات موفقیت آمیزی داشته باشند و بر پایه این تجربیات تصوری مثبت از خود داشته باشند. چه بسا یک تجربه ی موفقیت آمیز در زندگی باعث بروز تجربیات موفقیت آمیز پی در پی دیگری نیز می گردند و اینجاست که معلم به عنوان امانتداری که انسان امانت اوست توانسته است بخشی از وظیفه ی خطیر خود در امر تعلیم و تربیت را انجام دهد.
چکیده
هر معلمی شاید این تجربه را داشته باشد که وقتی برای اولین بار وارد کلاس می شود و سؤالهایی را می پرسد بعضی بلافاصله دست بلند می کنند و داوطلب پاسخ گویی می شوند و بعضی دیگر خاموش می نشینند و جریان کلاس را دنبال می کنند.
آنچه می خوانید ماجرای دانش آموزی به نام مریم است که به علت تغییرمحل تحصیل از مدرسه ای به مدرسه ی دیگر بعد از دو ماه از شروع سال تحصیلی و نیز به علت مقایسه شدن با برادر کوچکترش در خانه و به علت آگاهی از بیماری در وجود خود (انگل خونی) دچار ضعف در اعتماد به نفس شده به طوری که گوشه گیر، حساس و زود رنج شده و از پاسخ دادن به سؤالاتی که در کلاس مطرح می شود طفره می رفت و من به عنوان آموزگار این دانش آموز، از طریق مدرسه و مادر دانش آموز اطلاعاتی در مورد او جمع آوری کرده و به این نتیجه رسیدم که این دختر به دلایل فوق دچار عدم اعتماد به نفس شده و تصمیم گرفتم از طرق مختلف مانند تشویق و ترغیب او به کسب موفقیت، ایجاد محیطی صمیمانه و دوستانه مابین او و دوستانش و همچنین خودم، صحبت با مادر وی در مورد رفتار با دخترشان در منزل و ... مشکل او را بر طرف نمایم و با همکاری مدیر مدرسه و مادر مریم توانستیم بستری برای ابزار وجود او در محیط جدید فراهم نمائیم.
توصیف وضعیت موجود و تشخیص مسأله
در ششمین سال از دوران تدریسم، به صورت انتقال موقت به ناحیه 5 شهر مشهد انتقال یافتیم و در یکی از مدارس مشغول تدریس شدم. من آموزگار کلاس سوم بودم. یک کلاس 25 نفره با دانش آموزان دختر. پس از گذشت دو ماه از سال تحصیلی، مدیر مدرسه همراه با دانش آموز جدیدی به کلاس آمدند از من خواست که او را در کلاس جای دهم. من نیز جلو رفتم . به او خوش آمد گفتم و خواستم که خود را برای بچه ها معرفی کند. او با صدای لرزانی گفت: مریم ... من هم از بچه ها خواستم که از این به بعد با مریم دوست باشند و او را نیز جزئی از کلاس بدانند. یک هفته گذشت و من انتظار داشتم که مریم دیگر آن حالت گوشه گیری و کم رویی روز اول را کنار بگذارد و در کارهای گروهی کلاس فعالیت کند. اما هر وقت در کلاس سؤالی مطرح می کردم او سعی می کرد خود را پشت سر فرد جلویی مخفی کند تا من او را نبینم. یک روز در کلاس ریاضی مسأله ای را برای بچه ها مطرح کردم و از آن می خواستم پس از فکر کردن درباره آن داوطلب شده و پاسخ را بیان کنند. پس از چند دقیقه که بچه ها در مورد مسأله تفکر کردند دست چند نفر از آنها بالا رفت. اما مریم مثل همیشه خود را مخفی می کرد. به او نزدیک شدم تا ببینم در دفترش چیزی نشوته یا نه. با نهایت تعجب دیدم که پاسخ درست مسأله را در دفترش نوشته است. پرسیدم مریم تو که جواب را نوشته ای پس چرا دستت را بالا نبردی. با صدای لرزانی گفت: خانم ترسیدم اشتباه باشد. روز بعد از او خواستم تا درس فارسی را بخواند. در حین خواندن او متوجه شدم که دست هایش می لرزند و با حالت تشویش و نگرانی درس را می خواند. زنگ تفریح زده شد. و من از مریم خواستم که علت این حالتش را توضیح دهد و بازهم او پاسخ داد: خانم ترسیدم که اشتباه بخوانم.
دانلود با لینک مستقیم
راه های تقویت اعتماد به نفس