فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

شهر سلطانیه

اختصاصی از فایلکو شهر سلطانیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 52

 

مقدمه ای بر اوضاع جغرافیایی شهر سلطانیه

شهر سلطانیه در 47 کیلومتری سمت شرق زنجان قرار گرفته است. این منطقه از شمال به بخش طارم علیا، از غرب به بخش حومه از شهرستان زنجان، از جنوب به شهرستان خدابنده و از شرق به شهرستان ابهر محدود بوده و 940 کیلومتر مربع وسعت دارد. این بخش دارای 33 روستا و 25770 نفر جمعیت است. مهمترین وجه مشخصه سلطانیه پس از مسائل مربوط به ارزشهای تاریخی وجود چمن معروف سلطانیه است. این چمن قسمتی از فلات زنجان- ابهر را در برگرفته و از فاصله گرفتن دو رشته ارتفاعات موازی که در جهت شرقی- غربی ممتداند، تشکیل گردیده و دارای 35 کیلومتر مربع وسعت است.

پیشینه تاریخی سلطانیه:

با مطالعات باستان شناسی روشن شده که در داخل چمن سلطانیه شش محوطه باستانی بدین ترتیب وجود دارد. تپه تاریخی یوسف آباد، تپه تاریخی قلعه، محوطه شهر سلطانیه، تپه تاریخی نور، تپه تاریخی چمن. بررسی در عناصر و یافته های اتلال مزبور گویای این واقعیت است که منطقه مزبور از اواخر هزاره دوم قبل از میلاد تا حمله مغول مورد استفاده اقوام مختلف بوده است. بنابراین قول حمدالله مستوفی که سلطانیه را قبل از حمله مغول غیر مسکون دانسته با تردید مواجه می گردد. به استناد متون تاریخی این منطقه قبل از استقرار مغول شهر ویاژ یا شهر ویاز نامیده شده است. ولی آنچه که مسلم و روشن است، پس از حمله مغول و استقرار طایفه ای از آنها در این محل آن را قنقور النگ نام گذاری کرده اند.

این منطقه (قنقور النگ) به علل گوناگون در دوره های مختلف ایلخانی مورد توجه و محل یا ییلاق بوده است. سلطانیه ابتداء در دوران ارغون خان (683-690) به پایتختی انتخاب گردید. سیاستمداران ارغون در انتخاب این محل به پایتختی از نظر سیاسی و سوق الجیشی راه صوابی پیموده اند، زیرا قنقور النگ نسبت به م تصرفات غربی امپراعتوری ایلخانی مرکزیت داشت. و از طرف دیگر، با عنایت به اینکه پس از استقرار جانشینان هلاکو، به ویژه اواخر دوران ارغون خان و دوره های غازان خان و اولجایتو که به زور شمشیربندان مغول حکومت نسبتاٌ واحدی در منطقه بسیار وسیع از رود سند تا فلسطین با ترکیبی از اقوام مختلف و متمدن آن روزی تشکیل یافته بود، خود موجب پیشرفت سریع ارتباطات بازرگانی را فراهم نمود، تقویت و اصلاح جاده های بازرگانی، ایجاد تاسیسات مربوط به راهدارخانه ها، ایجاد انتظام در مناطق و مسیرهای تجاری، تدوین یاساهای چنگیزی به دزدان و قطاع الطریق از عوامل و انگیزه های این جریان اقتصادی است و سیاستی که توانسته حمل و نقل کالاهای مشرق زمین را به اروپا، که از طریق روسیه و دریاچه اورال انجام می پذیرفت از راه امپراطوری ایلخانی عبور دهند در این صورت بود که ایجاد مرکز اقتصادی بسیار قوی و واجد شرایط در منطقه ای از نظر سیاسی پاسخگوی این نیاز باشد، امری لازم و ضروری به نظر می رسد. این منطقه با توجه به ویژگی هایی که بیان گردید محلی بجز قنقور النگ که همانا سلطانیه است نمی تواند باشد. علی ای حال شهر سلطانیه در دوره بنیان گذاران آن پس از تبریز دومین شهر مهم در امپراطوری ایلخانان بوده و از نظر تجارت خارجی نخستین آن به حساب می آمده است. و کلیه مال التجاره به جهت ایجاد تمرکز و اخذ مالیت های مورد لزوم و کنترل آمد و شد، در این شهر تخلیه و بارگیری می شده است. رونق اقتصادی به حدی بوده که گلاویخو سفیر پادشاه اسپانیا در دربار میرانشاه (806-809 هجری قمری) در بازدید از سلطانیه بحث مفصلی را در مورد رونق تجاری مطرح نموده است. این شهر از دوبخش کهندژ و شارستان تشکیل یافته و آن در بخش پر 200 هکتار بوده است.

عناصر تشکیل دهنده این شهر عظیم اسلامی به علل گوناگون جغرافیایی سیاسی از میان رفته تنها با مدارک باستانشناسی می توان به بازشناسی آن توفیق یافت. به استناد متون تاریخی این شهر به کاروانسراهای زیبا و اقامتگاه های عمومی مجهز بوده تا سرویس مناسب را از نظر پذیرایی و اقامت عرضه نماید.

سبب ایجاد گنبد سلطانیه

اولجایتو پس از طرح سلطانیه تصمیم گرفت که به تقلید از آرامگاه برادرش غازان خان ، آرامگاه رفیع و باشکوهی برای خود بسازد به همین جهت برای بر پائی این آرامگاه ، هنرمندان از هر سو به سلطانیه آمدند تا یکی از شاهکارهای عظیم دوره مغول را به عرصه ظهور برسانند .

بنای گنبد سلطانیه در سال 702 هجری قمری ( روایتی ) بر اساس طرح آرامگاه غازان خان که آن نیز از بنای آرامگاه سلطان سنجر در ( مرو ) الهام گرفته ، ساخته شده بود با این تفاوت که پلان آرامگاه سلطان سنجر مربع و پلان گنبد سلطانیه هشت ضلعی است اگر چه تا حد زیادی معماری آرامگاه سلطان سنجر در بنای سلطانیه تاثیر گذاشته بود لیکن چیزهای ابتکاری در بنای اخیر بحدی است که آنرا بصورت یکی از شاهکارهای هنر و معماری ایران درآورده است که بعدها نمونه و الگوئی بای احداث تعداد زیادی از ابنیه این دوره شد همچنین معماری گنبد سلطانیه را شخصی به نام سید علی شاه انجام داده است .

نا به قولی، بر اثر تشویق و ترغیب علما و روحانیون بزرگ شیعه که در آن زمان در دستگاه حکومتی صاحب منزلتی بودند، اولجایتو مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمی پذیرفت و بعد از مدتی تصمیم که آرامگاه خود را به ائمه اطهار اختصاص دهد. بدین منظور قصد انتقال اجساد مطهر آنان (حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) ) را به سلطانیه داشت تا بر رونق تجاری و اهمیت مذهبی پایتخت جدید التایس خود بیفزاید لذا دستور داد تا تزئینات داخلی بنا که تا آن روز انجام نگرفته بود طوری بپردازند که در آن شعائر مذهب تشیع یخوبی مورد استفاده قرار گیرد بهمین جهت بود که کلمه «علی» به طور مکرر با کاشی در متن اجر نوشته شده است.

انتقال اجساد مطهر ائمه بخاطر مخالفت شدید علمای شیعه یا بقولی خواب سلطان مکه حضرت علی بن ابی طالب را ناراضی دیده بود و آن حضرت از این عمل ناراضی بود انجام نگرفت و منصرف شد.

بنابراین سلطان ایلخان مصمم شد که دوباره این بنا را به آرامگاهی برای خود اختصاص دهد. به نظر می رسد که در همین ایام از مذهب تشبع برگشت و مذهب اهل سنت را اختیار کرد. شاید به همین منظور بود که دستور داد تمام تزئینات معرق کاری که کلمه «علی»


دانلود با لینک مستقیم


شهر سلطانیه

مقاله در مورد صادرات چه فایده ای دارد

اختصاصی از فایلکو مقاله در مورد صادرات چه فایده ای دارد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

صادرات چه فایده ای دارد؟

اینکه صادرات برای هر کشور تا چه اندازه اهمیت دارد مقوله ای است که بایستی به آن پرداخته شود

سؤالی در بعضی اذهان عمومی همیشه وجود دارد که صادرات چه فایده ای برای ما دارد؟ مگر نه این است که صدور هر کالایی باعث گران شدن آن در داخل کشور می شود؟ یا اینکه صادرات باعث به یغما رفتن منابع کشور می شود . معمولا این جملات را هر از چند گاهی از بعضی افراد جامعه می شنویم . یا مثلا می گویند بهترین کالاها مثل انواع میوه و خشکبار با کیفیت خوب صادر می شود و خودمان باید از جنس های درجه ۲ و۳ استفاده کنیم .بهر حال اگر بخواهیم یکی از منافع صادرات را در نظر بگیریم این است که روی کالایی ارزش افزوده ای ایجاد می شود و فروخته می شود

. درمحتوای قیمت فروش یک کالا یا خدمات علاوه بر ارزش مواد اولیه و سرمایه گذاری ثابت ، ارزش فکر ، ارزش خلاقیت ، ارزش نیروی کار و نهایتا سودی مستتر است که پس از صدور آن ارز خالصی را به ارمغان می آورد . تفاوت فروش صادراتی با فروش داخلی یک کالا یا خدمات در این است که در فروش داخلی وجه دریافتی از خریدار داخلی گرفته می شود و در واقع مثل این است که پول در داخل یک خانواده کشوری از این جیب به آن جیب می شود ولی در فروش صادراتی ارزی از خارج این خانواده به آن تزریق می شود. اگر این موضوع برای سوال کنندگان مورد بحث ما که مطمئنا بسیاری از آنها از روی دلسوزی این حرفها را میزنند تفهیم گردد حتما به ارزش صادرات بخصوص صادرات محصولات با ارزش افزوده بیشتر پی خواهند برد

پس ما در اینجا حداقل منفعت صادرات را علاوه بر مزایای دیگر مثل ایجاد اشتغال ، تولید ، تلاش برای تولید با کیفیت بالاتر و ..... چنین برشمردیم که اختلاف قیمت فروش و قیمت تمام شده کالا یا خدمات و به تعبیر دیگر سود ، ارز خالصی است که برای کشورمان به ارمغان آورده میشود . البته اینکه ارز حاصل از صادرات به کشور برگشت می شود یا نه تا مجددا از آن در جهت رشد و توسعه اقتصادی استفاده شود بحثهایی است که در این مقوله نمی گنجد . حال هر چقدر ارزش افزوده کالا یا خدمات بیشتر باشد یعنی اینکه آنرا از قالب یک ماده اولیه صرف دورتر و به یک محصول واسطه ای و حتی مصرفی نزدیک تر کنیم سود مستتر در آن نیز به مراتب بیشتر می گردد. مثلا یک کالای با قیمت تمام شده ۱۰۰ دلار را به ۱۲۰ دلار بفروشیم، ۲۰ دلار سود می کنیم ولی اگر به آن ارزش افزوده دهیم با قیمت تمام شده مثلا ۱۵۰ دلار میتوان آنرا به قیمت ۲۳۰ دلار فروخت و سود حاصله ۸۰ دلار گردد.

از همینجا به این سؤال هم پاسخ داده شد که چرا اجناس با مرغوبیت بیشتر مثلا میوه با کیفیت بالای صادراتی صادر می شود و مردم باید میوه درجه ۲ و ۳ در بازار داخلی مصرف کنند . ناگفته نماند این موضوع نافی بهره مندی مردم عزیز کشورمان از میوه صادراتی یا هر محصول با کیفیت دیگر نیست ، ولی بهر حال در شرایطی قرار داریم که لازم است مردم با کمی ایثار و از خودگذشتگی منافع ملی خودشان را به منافع شخصی ترجیح دهند. این موضوع را میتوان با ذکر یک مثال مشابه دیگر بازتر کنیم . یک میوه فروش بازار داخل را در نظر بگیریم. او اگر برای خودش بخواهد میوه ای را در داخل مغازه استفاده و میل نماید به سراغ میوه های درجه یک و اعلا نمی رود بلکه از میوه های درجه پائینتر برمیدارد تا سود بیشتری را در فروش میوه های مرغوب برای خود داشته باشد.

بنابراین کشور ما به صادرات و ارز آوری نیاز دارد . ما هر چقدر در داخل تولید کنیم و در همین داخل مصرف کنیم عایدی برای کشور ندارد . به تعبیری مثل این است که ۵ نفر یک تاکسی شراکتی بگیرند و خود در داخل آن بنشینند و به نوبت یک نفر راننده شود و از بقیه کرایه بگیرد . در اینجا ایجاد کار و اشتغال شده است ولی چیزی به منابع پولی مجموعه شرکتی آنها اضافه نشده است . به امید روزی که کشورمان به درآمدهای سرشار صادرات غیرنفتی و بهتر بگوئیم صادرات غیر مواد اولیه و درآمد سرانه بالا همراه با رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی برسد.

نقش بازاریابی در توسعه صادرات

یکی از مهمترین ابزارهای استراتژی توسعه صادرات، برخورداری از مزیت نسبی در گردونه مبادلات خارجی است. ممکن است کشوری از لحاظ تولید مزیت داشته باشد ولی از نظر بازرگانی فاقد مزیت باشد. این فقدان مزیت بازرگانی از ناکارایی نسبی در بازاررسانی کالا در مراحلی همچون بسته بندی، حمل، کنترل کیفیت. استانداردهای تولیدی، عدم دسترسی به اطلاعات مربوط به تجارت جهانی و ... ناشی می شود. بخش صادرات ایران به علت عدم وجود یک سیستم بازاریابی و بازرگانی مناسب و کارا نتوانسته است به خوبی توسعه یابد. به طوری که در اغلب موارد کالا و خدمات صادراتی ما با وجود برخورداری از کیفیت مطلوب و حتی فراتر از استانداردهای جهانی به دلیل نبود یک سیستم مناسب تبلیغاتی و اطلاع رسانی در بخش مبادلات خارجی جایگاه شایسته خود را در بازارهای جهانی به دست نیاورده است، در اغلب موارد بازرگانان به جای افزایش صادرات، زمینه را برای افزایش واردات مهیا کرده اند. زیر صادرکنندگان به جای تبلیغ در مورد کالای صادراتی خود از طریق روش های علمی در بازارهای هدف، کالاهای ساخت آن کشور را در دامن کشور تبلیغ نموده اند و باعث افزایش مصرف این کالاها شده اند. از طرف دیگر به علت ورود افراد ناآشنا و دلالان در امر صادرات، سهم صادرات ما را در برخی از بازارهای جهانی کاهش داده است. البته عدم اطلاع دقیق تولید کنندگان کشور از شرایط و اوضاع. بازارهای جهانی نیز مزید بر علت شده تا سهم از این بازارها کاهش یابد.

با توجه به مطالب فوق می توان گفت که در صورت اصلاح ساختار تولید در کشور و حمایت از صنایعی که دارای مزیت رقابتی و نسبی در بازارهای جهانی هستند، جهت تحقق توسعه صادرات غیرنفتی، فعال نمودن دفاتر بازرگانی یا نمایندگی های متعدد بازرگانی در کشورهای مختلف، انجام تحقیقات بازاریابی خارجی، ایجاد نمایشگاه های داخلی و خارجی برای معرفی توانمندی های اقتصادی کشور، استفاده از آمار و اطلاعات لازم در ارتباط با حجم تجارت جهانی، ایجاد مراکز مطالعاتی در کشورهای هدف برای آشنایی با سلیقه و ترجیحات مصرف کنندگان در آن کشورها و آگاهی از شرایط بازارهای جهانی جهت افزایش سهم تجارت خارجی ایران در این بازارها از اهمیت خاصی برخوردار است.

لذا متولیان امر در توسعه صادرات به ویژه وزارت بازرگانی باید به این مهم توجه داشته باشند که توجه به مقوله بازاریابی می تواند در افزایش درآمدهای ارزی وتحقق اهداف توسعه صادرات نقش موثری ایفا نماید. البته باید به این نکته اشاره کرد که بدون اصلاح ساختار تولید و از بین بردن قوانین دست و پا گیر که مانع تولید سالم و رقابتی در ایران می شوند مقوله بازاریابی نمی تواند نقش موثری در توسعه صادرات غیر نفتی داشته باشد بلکه تولید کنندگان ایران باید به فکر تقویت مزیت نسبی و رقابتی خود جهت تولیدات با کیفیت بهتر و هزینه کمتر باشند تا بتوانند در بازارهای جهانی حرفی برای گفتن داشته باشند در آن صورت تسخیر بازارهای جهانی از طریق بازاریابی مدرن سهل و دست یافتنی است امید است که مسوولان در جهت رفع موانع تولید کشور و همچنین توجه بیش تر به از صادرات غیرنفتی باشیم.مقوله بازاریابی اقدامات عاجل را انجام دهند تا شاهد ثبات در درآمدهای ارزی ناشی

مدیریت بازاریابی جهانی

ما در بازار جهانی واحدی زندگی می کنیم . شما هنگام مطالعه ی این مطالب ممکن است روی یک صندلی


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد صادرات چه فایده ای دارد

مقاله در مورد گاز گلخانه ای

اختصاصی از فایلکو مقاله در مورد گاز گلخانه ای دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

گازهای گلخانه ای را چه کسی تولید می کند؟

1- ویژگی های گازهای سازندة اتمسفر چیست؟

2- گازهای گلخانه ای از کجا می آیند؟

3- چه چیز آنها را تولید می کند؟

4- چه مدت در اتمسفر باقی می مانند؟

5- در چه کشورهایی بیشترین گازهای گلخانه ای را تولید می کنند؟

6- سالیانه چه میزان گاز تولید می شود؟

7- چگونه این گازها در اتمسفر رها می شوند؟

1- گازهای اصلی اتمسفر (و درصد تقریبی آنها) عبارتند از نیتروژن 79% ، اکسیژن 20% ، آرگون زیر 1% و دی اکسید کربن یا CO2 زیر 1% . هر گازی هر چقدر هم مقدارش کم باشد، نقش مهمی دارند. به ‹‹شیمی اتمسفر›› برای اطلاعات بیشتر مراجعه نمایید.

2- گازهای گلخانه ای (GH G2) به مفهوم هر گاز شرکت کننده در گرمایش اتمسفر توسط گرمای خورشید می باشد. CO2 مهمترین عنصر است چون میزانش بسیار است. متان، ازن و بسیاری از گازهای دیگر گازهای گلخانه ای قوی تری هستند چون گرما را نگه می دارد ولی در حل اثر کمتری دارند چون مقدارشان کمتر است.

3- این گازها بطور طبیعی توسط منابع صنعتی تولید می شوند. CO2 از عواملی مثل فرسودن تند درخت یا سوختن روغن بوجود می آید. متان که به عنوان ‹‹گاز مرداب›› معروف است از فرآیندهای عادی بیولوژیکی در مردابها یا عملکردهای تجارتی گاو بوجود می آید. ازون نیز توسط فرآیندهای صنعتی احتراق بوجود می آید. برای مباحث درصد گرمایش جهانی به فرآیندهای ساخته دست بشر توجه نمایید.

4- مدت زمان ماندگاری آنها به اندازة تأثیر آنها بر گرمایش جهانی حائز اهمیت نیست. GWP یا نیروی بالقوه گرمایش گازهای گلخانه ای هم برای مدت حیات انتظاری شان و هم برای تأثیرشان بر گرفتن گرما مورد محاسبه قرار می گیرند. نهایتاً اگر شما واقعاً خواهان دانستن ‹‹مدت ماندگاری›› هستید می توانید شیمی اتمسفر را مطالعه کنید. در فصل 2 می توانید شماری از GWP ها را به تفصیل مشاهده نمایید.

5و6 : اصولاً میزان تولید توسط کشورها در مقیاس ‹‹تین های CO2›› اندازه گیری میشود. این مسئله بدنی معناست که همة GHG ها بر اثر آنها معکوس می شود گویی CO2 تنها گاز موجود است. همچنین می توانید در صورت تمایل به ارقام واقعی به منابع کتاب شناسی مراجعه نمایید . بطور خلاصه :

امریکا 2/4 بیلیون تن CO2 ، USSR 2/4 بیلیون تن

چین 8/2 // // ، اروپای غربی 6/1 // //

ژاپن 9/. // // ، هند 8/. // //

دیگر کشورها 3/7 // //

7- سوال اصلی این است که ‹‹با چه فرآیندهایی می توانیم اثرات رهایی گازهای گلخانه ای را تغییر دهیم›› . سوال شما این است که GHG چگونه رها می شوند ولی اغلب آنها از فرآیندهای طبیعی آزاد می شوند که ما هیچ کنترلی بر آنها نداریم (مثل اقیانوسها، جنگها و مردابها). مواردی که مهم است منابع انسانی می باشد که ما باید بر آنها کنترل داشته باشیم. یک منبع انسانی بسیار مهم، سوزاندن سوختهای فسیلی برای گرما، حمل و نقل و فرآیندهای صنعتی است. سوختن گاز، نفت یا دیگر سوختها، CO2 آزاد میکند. بحث سیاسی اینجا درصد چگونگی کاهش اثر گازهای گلخانه ای عملکردهای اقتصادی ما میباشد.

چرا برگ درختان در پاییز تغیر رنگ می دهند؟

شاید باور نکنید ولی جواب این سوال فراتر از بین رفتن یک رنگ به پیدایش ناگهانی رنگهای بسیاری می پردازد. ما در تابستان متوجه رنگ سبز برگها هستیم که بدلیل وجود کلروفیل، رنگدانه های سبزی است که به درختان کمک میکند که از نور خورشید ، مواد قندی بسازند. وقتی هوا سرد می شود و کلروفیل ها ناپدید می شوند و چه چیزی باقی میماند؟ رنگهای دیگر موجود در برگها ظاهر می شوند. شهود این رنگدانه طی ماههای تابستان سخت است چون نامرئی می شوند. از نزدیک بر بافت رنگی روشن سبزه ای نگاه کنید، منظور مرا متوجه خواهید شد. گاه لکه های زردی در لا به لای سبزی می بینید، این همان رنگدانه های زردی هستند که ما در برگهای پاییزی می بینیم.

ولی برای کلروفیل چه اتفاقی می افتد؟ کلروفیل از نور خورشید انرژی می گیرید و از آن جهت تولید گلوکز، غذای اصلی درخت استفاده می کند. در بهار و تابستان مایعات لازم از طریق ریشه به برگ می رسد و طی فتوسنتز پر از کلروفیل می شود


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد گاز گلخانه ای

قرآن نازله ای عربی 17 ص

اختصاصی از فایلکو قرآن نازله ای عربی 17 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

قرآن نازله ای عربی

 

(بررسی دیدگاه جناب آقای دکتر سروش درباره جایگاه زبانی قرآن)

سیدمحمدعلی ایازی

پرسشهای خبرگزاری فارس

درباره وحی آیا نکته جدیدی دیده می شود؟

درآغاز لازم می دانم به چند نکته اشاره کنم :

الف: آنچه از ایشان دربرخی سایت ها، نقل شده، نمی دانم دقیقًا همان چیزی است که ایشان گفته وترجمه کرده اند . درصورتی که انتساب درست باشد، ازنظر اینجانب چند قسمت از این سخنان جای تأمل دارد و نیازمند بررسی است:

ب: ازآنجا که اخیراً چندو چون درباره وحیانی بودن الفاظ قرآن بسیار شده، حتی جناب آقای شبستری درمجله مدرسه، شماره شش، مطالبی مطرح کردند - که سوکمندانه به دلیل تعطیل کردن این مجله، فرصت گفتگو و نقد را که از سنت های حسنه دینی است، محروم کردند- ضرورت ایجاب می کرد که این موضوع دنبال شود.

ج: مباحثی که درباره نازله عربی جای بحث و بررسی دارد، دراین فرصت کوتاه میسر نیست.، بویژه آنکه ایشان دراین مقام استدلالی ذکر نکرده اند. به هرحال درپاسخ این پرسش این نکات ازنظراینجانب باتکیه برمحوریت خود قرآن مطرح است:

یکم: هرچند درباره وحی نبوی درسنت اسلامی، برخی سخنان شاذ گفته شده، تا جایی که ماتریدی (م323) درتفسیر: تأویلات اهل السنه از باطنیه نقل می کند، که قرآن را خداوند گویی برخیال پیامبر نازل کرد و موصوف به زبان نبود و این پیامبر بود که آن را به زبان عربی مبین ادا کرد.و این سخن پیشینه درازی دربرخی جریان ها دارد، اما نظریه عمومی قرآن پژوهان و محققان اسلامی براساس خود آیات قرآن، این است که این کتاب وحی عربی و ارتباط باطنی و علمی مخصوصی است که میان پیامبر و جهان غیب برقرار گردیده و از جانب خداوند بر پیامبر این گونه القا و افاضه شده است. زیرا در نظر آنان است که کلمات قرآن چه از نظر لفظ و چه از نظر معنا، به انتخاب پیامبر نبوده است و هر دو به خدا نسبت داده مى شود.

ازنظر این قرآن پژوهان، فرق میان حدیث نبوى، حدیث قدسى و آیات قرآنى - که همه آنها با زبان پیامبر نقل شده - این است که حدیث قدسى معنا از خداوند است، اما لفظ آن از سوى پیامبر است. در صورتى که حدیث نبوى لفظ و معنا از پیامبر است. اما آیات قرآنى هم لفظ و هم معنا از سوى خداوند است.

این خداوند است که با پیامبر خود سخن مى گوید و به پیامبر کلمات و معانى القا مى کند و لذا پیامبر به هنگام دریافت آن نگران فراموش کردن و از دست دادن آن الفاظ را داشته و خدا به پیامبر تسلی می دهد که نگران نباش فراموش نمی کنی، شتاب مکن ، زبانت را تکان نده، ما برایت نگه داری می کنیم. (اعلی /6؛ طه / 114، قیامة / 16 ـ 17).

دوم: برخى گمان کرده اند: اگر درباره وحى قرآنى نسبت به پیامبر بگویند: معانى از خداوند است و الفاظ از پیامبر، مشکل ارتباط وحى خدا با انسان و تأثیر شرایط تاریخى و جغرافیایى را در ذکر مثال هاى مناسب با عصر و طرح مسائل و موضوعات فرهنگ زمانه و استفاده اى مناسب عصر از واژه ها را حل کرده اند، در حالى که فرق بین معانى و الفاظ درحل مشکل نیست.

اگر قرار است که خدا با مردم سخن بگوید و ارتباط زبانی برقرار کند و پیام خود را برای دیگران قابل فهم کند، فرقی میان این دو نیست. می تواند حتی درصورت نظریه وحیانی بودن زبان قرآن هم چنین ارتباطی باشد. وحى دریافت و شهود سخن خداست. اگر تجربه شهودى و کشف و القاى معانى از سوى خداوند در قلب، نیازمند واسطه هایى است، در الفاظ نیز این واسطه ها وجود دارند و عمل مى کنند. اگر از درخت صدایى بلند مى شود و خداوند با موسى توسط درخت سخن می گوید و با صدا و حروف و کلمات سخن مى گوید، چنانکه قرآن بیان مى کند: «فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی مِنْ شَاطِىءِ الْوَادِی الاَْیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنْ الشَّجَرَةِ أَنْ یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ». در غیر درخت نیز واسطه هایى وجود دارد و مى تواند با الفاظ عربی باشد. اگر خدا می خواست با موسی بدون کلمات سخن بگوید ، دیگر نیازی به انتخاب درخت نبود.

بنابراین، سخن گفتن خدا از زبان انسان که مى تواند کلماتى را ادا کند، راحت تر و درک آن بدون مشکل تر است.

سوم: دراین باره که قرآن کلمات آن قدسی و الهی و بیرون از شخصیت پیامبر و مستقل از او، وفروفرستاده از سوی خداوند برقلب پیامبرو به زبان عربی است، قرآن اصرار دارد و آیات بسیاری هم دلالت دارد. ازقبیل : وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلى‏ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ.(شعراء/195) . إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ(یوسف/2). این سخن به صراحت این نظریه را که پیامبرخود این الفاظ را گزینش کرده، رد می کند، چون نزول و فروفرستادن با وصف زبان عربی یادشده است. وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا وَ صَرَّفْنا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً .(طه/ 113.). کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ.( فصلت/ 3 ). کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ.(زمر/ 3 ). وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لا رَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ.( شوری/ 7). إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ.( زخرف/ 3 ). وآیات دیگری که همین معنا را دلالت دارد.

استقلال شخصیت پیامبر ازشخصیت قرآن

گفته اند: شخصیت او نیز نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا می‌کند. تاریخ زندگی خود او: پدرش، مادرش، کودکی‌اش و حتی احوالات روحی‌اش [در آن نقش دارند.] اگر قرآن را بخوانید، حس می‌کنید که پیامبر گاهی اوقات شاد است و طربناک و بسیار فصیح در حالی که گاهی اوقات پرملال است و در بیان سخنان خویش بسیار عادی و معمولی است. تمام این‌ها اثر خود را در متن قرآن باقی گذاشته‌اند. این، آن جبنه‌ی کاملاً بشری وحی است.

باید پرسید آیا ممکن نیست توصیفات این حالات درباره شخص پیامبر و دربرخورد با واقعیات عصر، توسط وحی انجام گرفته باشد. مثلاً آنجا که قرآن با پیامبراین گونه سخن می گوید: أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوى‏ وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدى‏ وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى‏ فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ.(الضحی/6-10). ناظربه شرایط روحی و برای تسلی او بیان شده باشد. خدا که با او ارتباط برقرار می کند ، مناسب با حالات طربناک، یا پرملال او سخن می گوید، نه اینکه شخصیت او نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا می‌کند. مگر منظور این باشد که شخصیت او مانند عصر زندگی او، تأثیر گذار در چگونگی زبان این متن داشته است، درآن صورت قابل قبول و غیرقابل انکاراست، اما این مطالب از غررآیات نیست.


دانلود با لینک مستقیم


قرآن نازله ای عربی 17 ص

زین العابدین مراغه ای از کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ

اختصاصی از فایلکو زین العابدین مراغه ای از کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

زین العابدین مراغه ای

از: سیاحت نامه ابراهیم بیک

......

باری، فردای آن روز به عزم سیاحت تبریز حاضر شدیم . رفتیم تا اسب کرایه کرده حرکت کنیم . مکاری دیده، اسب خواستیم . گفت باید چهار روز صبر کنید . ده پانزده نفر مسافر دیگر نیز هست با ایشان متفقا برویم . ناچر بیعانه داده برگشتیم، در روز موعود چارپادار آمد، دو رأس استر آورده بود . ما نیز اسباب و لوازم سفر را بار کرده رو به طرف تبریز حرکت نمودیم .... هشت روز راه در نوریده وارد تبریز شدیم ... در ورود تبریز وضع مملکت قدری دهشت انگیز به نظر آمد . در میان اهل قافله نیز همهمه بود....دکاکین همه بسته اند . احدی دیده نمی شد که احوالپرسی شود، تا این که قدری هم پیش رفتیم . از دور چند نفری را دیدیم که تند می گذشتند . یکی از آن میان پرسید که برادر در این شهر چه حادثه ای اتفاق افتاده که دکانها بسته و از هر سو آثار پریشانی نمایان است ؟ گفت معلوم است که خبر ندارید . خانه پیشکار مملکت را اهالی غارت کردند، اما خودش گریخت . گفتم پیشکار کیست ؟ گفت : حاکم . گفتم : چطور، چطور، خانه حاکم را ؟ مرد که تندی کرده گفت : من اولوم قمش قویم 1من تا حال این لفظ را نشنیده بودم، ملتفت قبح آن نشده، گفتم برادر، ترا به خدا قسم می دهم جواب بده . چه شده ؟ گفت : بابا، خانه پیشکار، یعنی حاکم مملکت را اهالی شهر چاپیدند . گفتم تاکنون در هر مملکت ایران دیده و شنیدیم که اهالی خانه آنان را می چاپیدند . حالا چطور شده است که اهالی خانه آنان را می چاپند . گفت :

چنین است آئین چرخ درشت گهی پشت زین و گهی زین به پشت

زمان هرروز طور دیگری اقتضا می کند . هر چیز در وقت خودش خوش است . این را گفته و گذشتند . حال جلودار و مسافرین را واهمه گرفت ...خلاصه همه ترسان و لرزان در همانجا که محله "هفت کچل" می گویند، جلودار در دم کاروانسرایی ما را فرود آورد. خود از دریچه داخل کاروانسرا گشته، بعد دالاندار را صدا کرده، آمده در را گشودند. ما هم داخل شدیم . باز فورا در را بست . حجره ای برای اقامت نشان دادند . رخت در آنجا فرو هشته اقامت گزیدیم ....

آن شب را به هزار واهمه به سر برده، سحرگاهان دیدم که خبری نیست . بازار و دکاکین شهر همه باز است و مملکت ساکت . ما نیز از آن بیغوله فراز آمده راه بازار و دکان رفیقی که داشتم ، پیش گرفته پس از پرسیدن یکی دو نقطه به دکان او رسیده سلام دادم . بعد از معرفی خود آن دوست عزیز برخاسته از سر و صورت من بوسیده و به کمال مهربانی احوال پرسی کرده ....از من پرسید پس اشیاء و اسباب شما کجاست . گفتم ما دیروز رسیدیم . شهر پر آشوب و دکانها همه بسته بود ناچار در هفت کچل به کاروانسرای فرود آمدیم . راستی برادر دیروز آن چه هنگامه ای بوده که مردم این شهر برپا کردند . گفت : آقاجان اینجا تبریز است، هرچه خواهند می کنند . بعد تفصیلش را به شما نقل می نمایم . گفتم : من در هیچ جا نشنیدم که رعیت خانه حاکم را غارت کند... گفت : در تبریز آنچه به خیال کسی نمی آید می کنند . در این اثنا آدمش را با یوسف عمو فرستاد که اسباب خورده ریز ما را از کاروانسرا به خانه اش نقل دهند . طرف عصری نیز دکان را بسته رفتیم به خانه . در اثنای راه گذار ما به کوچه ای افتاد دیدیم در دم در عمارتی چند سرباز "چماتمه" زده بقاولی ایستاده اند . پرسیدم این خانه کیست ؟ گفت خانه یک نفر تاجر است تازه از سفر آمده . حکومت احتراما سرباز فرستاده است، چاتمه زده اند . گفتم : درست نفهمیدم . مکرر گفت : گفتم بابا ، این چه معنی دارد، به احترام تاجری سرباز فرستادن و چاتمه زدن در کجا دیده و شنیده شده است . یعنی چه، تاجری تازه از سفر آمده ممکن است ، اما برای احترام آن تاجر سرباز بر در او به قراولی گماشتن چرا ؟ این شخص به حکومت مملکت نیامده ، از امرا و صاحب منصبان لشکری نیست . امری بسیار غریب است . گفت : علی الحال قاعده مملکت چنین است . آنگاه دست تأسف به همدیگر سوده گفتم : حالا شبهه ای نماند که درد این ملک و ملت بیدوا است . رعیت و تجار نیز راه بدی پیش گرفته اند . از امثال این تجار نیز برای مملکت سهل است به جهت اولادشان هم فائده ای نیست . زیرا که رندان حکومتی اینان را نیز به پاره احترامات مجعولیه به خودشان مشتبه کرده اند، پس هرچه خود و سایرین در دست دارند به سبب اینگونه بلند پروازیهای بی معنی در اندک زمانی خواهند باخت . این مردمان خانه برانداز به هر رنگی که باشد این جور تاجران را با الفاظ بی معنی بفرما، به سر مبارک شما، جنابعالی و غیره تمام خواهند کرد . بیچاره اولاد اینان که پس از عزت به انواع خواری مبتلا خواهند شد ....

چون به خانه رسیدیم دیدیم عمارت عالی و خوبی است . چند اطاق بیرونی داشت . نشستیم . چند مجموعه شیرینی و بعض میوه ها برای تشریفات ما چیده بودند . مشغول صحبت شدیم . در اثنای صحبت گفت داداش از مصر تمام احوالات شما را به من نوشته است که در غیرت و تعصب ملی سرآمد ایرانیان است . مقصود شما را از این سیاحت نوشته، ولی می گوید کاش نرفتی ایران را ندیدی . چه، می دانم که اکنون برای او خیلی بد خواهد گذشت . گفتم چه باید کرد ؟ وطن ماست بایستی ببینیم . خیال داشتم هرگاه جای را از مشهد، طهران برای اقامت مناسب یافته خانه ای خریده به وطن اصلی خود برگردم . گفت : چطور شد، جایی را پسند کردی ؟ بی اختیار آهی کشیده گفتم نه . گفت آه چرا می کشی ؟ گفتم : بی اختیار از دلم برخاست وگرنه موجب آه چیزی نیست . گفت : خوب چه دیدی ؟ گفتم : هرچه دیدنی و ندیدنی بود دیدم . تنها یک چیز ندیدم که منتهای مقصود من آن بود . گفت : مقصود شما چه بود . گفتم : دیدن مکتب که مایه تمامی سعادت و نیک بختی هاست . امروزه قوت دولت، عزت ملت و آبادی مملکت همه منوط به بودن مکتب است و بس . در این صحبت بودیم که به شام خبر کردند . رفتیم سر سفره . شام صرف شد . پس از شام باز چایی آوردند . یک پیاله خوردیم . پس از اندکی صحبت صاحب خانه گفت شما هنوز از رنج راه نیاسوده اید، قدری زودتر بخوابید تا راحت شوید . خوب هم دریافته بود . رختخواب انداختند، خوابیدیم .

صبح برخاسته پس از خوردن چایی به همراهی آن دوست محترم به بازار رفتیم . قدری در دکان نشسته صحبت کردیم . گفت : میل دارید برویم قدری بگردیم ؟ گفتم : چه عیب دارد . رفتیم به کاروانسراهای تجارنشین . خیلی جاهای معتبر و با شکوه بودند . به اندکی ملاحظه معلوم شد که در این شهر تجارت عمده ای هست و مردم هم به تجارت مایلند، ولی چه سود که همه امتعه خارجه است . از امتعه داخلیه نشانی دیده نمی شد مگر در بعضی جاهای گوشه و کنار، که آن هم عبارت از تنباکو و حنا و چیت و همدان و چادر شب یزد و کرباس نایین بود آن وقت فکر کردم که شیاطین فرنگستان به قوت علم همه ساله چه قدر پول از این مملکت بیرون می کشند .

پرسیدم برادر، اگرچه مملکت شما را چنانچه شاید و باید هنوز ندیده ام اما از ازدحام بازار و جمعیت مترددین معلوم می شود که شهر بزرگی است . حال بگویید ببینم در این شهر هیچ گومپانی و شرکتهای بزرگ هست یا نه ؟ گفت : ابدا گومپانی و فلان نیست . گفتم : عجب عالمی است . در شهری بدین بزرگی چگونه می شود گومپانی نباشد . امروز معاملات بزازی و خرازی و بقالی با دست تنها پیش نمی رود تا چه رسد به تجارت . آیا این مردمان با وجود این همه روابط تجارتی با خارجه به چه سبب به منافع شرکتهای بزرگ و گومپانیها پی نبرده اند ؟ گفت : تبریزیان را شما نمی شناسید . اینان همه تمام "یک من " هستند . در میانشان هرگز "نیم من " پیدا نمی شود که پنج نفری یکجا جمع شده یکی را برای


دانلود با لینک مستقیم


زین العابدین مراغه ای از کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ