فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درمورد قوچان 18 ص

اختصاصی از فایلکو تحقیق درمورد قوچان 18 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

به نام او

مقدمه:

با توجه به انتخاب یک شهر جهت بررسی شبکه آبرسانی برای درس سیستم های انتقال آب، من شهرستان قوچان را که آشنایی بیشتری با آن دارم و محل سکونتم است را انتخاب کردم.البته شایان ذکر است که از زحمات بی شائبه مسئولین خصوصا شهردار شهرستان که به دلائل امنیتی !!! از ارائه نقشه ها خودداری کردند،تقدیر و تشکر شود.

حال ابتدا به معرفی شهرستان قوچان و کلیاتی در مورد آن می پردازیم:

قوچان

نام یکی از شهرستان های یازده گانه استان نهم . این شهر محدود است از طرف شمال به مرز ایران و شوروی ، از طرف خاور به شهرستان درگز و از باختر به شهرستان مشهد. آب و هوای شهرستان قوچان بواسطه وجود ارتفاعات هزار مسجد و کوه آلاداغ و شاه جهان در تابستان معتدل و در زمستان خیلی سرد است و بواسطه ریزش برفهای زیاد اغلب راه های قراء و قصبات این شهر بسته میشود. روی هم رفته میتوان گفت شش ماه زمستان است و درنتیجه بارندگی های متوالی (برف و باران ) چشمه سارهای متعدد و رودخانه های محلی فراوانی دارد که مورد استفاده اهالی است . قسمتهای کوهستانی عموماً چشمه سار و فقط در مناطق جلگه قنات حفر مینمایند. مناطق مختلفه قوچان عموماً کوهستانی است . فقط جلگه باریکی در اطراف رودخانه اترک تا انتهای بخش شیروان وجود دارد. قسمت عمده قرای بخش حومه و بخش شیروان در این جلگه واقعند. ارتفاعات شمال کوه هزارمسجد دنباله همان رشته ارتفاعات اصلی البرز است که در منطقه قوچان از خاور گیفان تا گردنه اللّه اکبر کشیده شده و در گردنه به کوه اللّه اکبر معروف است و بطرف خاور امتداد پیدا می کند و یک رشته دیگری در جنوب گپی کپکان تا شمال تبادکان امتداد دارد. این کوه در نقاط مختلفه به اسامی مخصوص ، مانند: کورداغ ، قره تپه ، داش بلاغ ، بیوک داغ و غیره نامیده میشود. ارتفاعات جنوبی دنباله همان کوه آلاداغ که بطرف باختر کشیده شده ، دنباله آن به کوه بنیاکوه اتصال پیدا می کند. این کوه ها دارای دره ها و گدارهای متعدد است که راه های آن صعب العبور میباشد. رودخانه اترک که از خاور قوچان بطرف باختر جریان دارد قسمت عمده آبادیهای بخش حومه و بخش شیروان را مشروب میسازد و از باختر دهستان زیارت داخل منطقه بجنورد میشود و رودخانه های محلی دیگری وجود دارد که اسامی آنها قابل ذکر نیست . محصول عمده آن غلات دیمی و آبی ، بنشن ، ارزن و انواع میوه جات مخصوصاً انگور و کشمش بحد وفور است و چون طوایف چادرنشین در مناطق این شهرستان زیاد هستند، محصول دامی یعنی روغن ، پشم و پنیر آن قابل توجه است . پنیر کرد قوچانی در استان نهم معروف است . ساکنین شهرستان از طوایف مختلفه زعفرانلو، پیچرانلو و میلانلو هستند.

پیشینه تاریخی

بر پایه آثار تاریخی در حدود 250 پ. م از قوچان به نام های «آساآک»، «آشاک» و «آرسکا» یاد شده است. آساآک (آساک) جزو ناحیه دهستان خراسان بوده که در روزگار باستان «پارت» خوانده می شده است. پژوهشگران بانی آن را اشک اول و محل آن را قوچان امروزی دانسته اند.قوچان از اوایل دوره اسلامی تا اوایل چیره گی مغول به نام های «استوا» (استو)، «خوجان» و «خبوشان» نامیده می شد. شاه عباس بزرگ صفوی (996-1038 هـ . ق) برای جلوگیری از تاخت و تاز ازبکان به خاور ایران، گروه هایی از ایلات باختر ایران از جمله ایل زعفرانلو را به قوچان کوچ داد. در سفری که نادرشاه افشار به سمرقند و بخارا کرد چندین صفحه قرآنی را که به خط غیاث الدین بایسنقر نگاشته شده است و در آرامگاه تیمورلنگ جای داشت، به قوچان آورد. بعدها به دستور ناصرالدین شاه قاجار، دو برگ از آن به موزه تهران منتقل شد. شهر قوچان چندین بار در سال های 1267 هـ . ق (1851 م)، ‌1278 هـ . ق (1861 م) و 1312 هـ . ق (1894 م) ‌در اثر زلزله آسیب دیده ویران شد. در 1313 هـ . ق (1895 م)، شهر کنونی به کمک محمد ناصر خان شعاع الدوله - رئیس ایل زعفرانلو - توسط مهندسان روسی در 12 کیلومتری شهر کهنه بنا شد.

سوابق تاریخی قوچان

آنچه از تاریخ کهن ایران نمایان است منطقه فعلی قوچان است که توسط دلیران پارسی متمدن گردیده و به تشکیل امپراتوری (( یوئه چری )) می انجامد ، جزو یکی از دولتهای مقتدر آن زمان بوده که نام دو هزار سال قبل آن (( آساآک )) یا (( آرسکا )) بوده و در طی دورانهای تاریخی مقر تمدن (( خبوشان )) نامیده  می شد که در حال حاضر از آن به نام (( قوچان قدیم )) یاد می شود . این منطقه نیمه کوهستانی با آب و هوای سرد و خشک که دارای زمستانهای طولانی و تابستانهای معتدل می باشد و وجود کوههای سر به فلک کشیده و تپه و وجود استعدادهای بالقوه کشاورزی ، معدنی ، صنایع دستی و … این سرزمین را متمایز کرده است .

 

بنابراین لازم است به ابعاد مختلف و ویژگیهای شهرستان قوچان نظری بیفکنیم تا جهت شتاساندن این منطقه حداقل گام لازم را برداشته باشیم .

جمعیت و تقسیمات اداری کشوری قوچان

شهر مرکزی قوچان در 10 کیلومتری قوچان قدیم ( شهر عتیق ) واقع شده و فاصله آن تا مشهد حدود 130 کیلومتر و تا باجگیران ( مرز ایران و ترکمنستان ) 84 کیلومتر است و تا مرز کشور ترکمنستان ( عشق آباد ) 118 کیلومتر می باشد و دارای سه بخش مهم : بخش مرکزی - بخش قاروج - بخش باجگیران است . جمعیت شهر 75424 نفر و روستا 178944 نفر ، بر اساس آخرین سرشماری نفوس و مسکن در سال 1375 می باشد . در حال حاضر جمعیت کل شهرستان قوچان 236664 نفر ، جمعیت شهری 96403 نفر و جمعیت روستایی 140261 نفر می باشد . وسعت قوچان حدودا 5234 کیلومترمربع می باشد که البته در اینجا منظور فقط بخش مرکزی است که جمعیت آن در سال 1375 برابر 85750 نفر بوده است.

نژاد ، تیره و زبان مردم قوچان

نژاد مردم قوچان مرتبط به همان آریائیها می باشد که قبل از اسلام به این منطقه مهاجرت کرده بودند و در ابتدا به زبان فارسی و سپس فارسی دری صحبت می کردند ، البته بعدا این اقوام در اثر حوادث تاریخی و حملات ترکها و مغولان از آن اصالت اولیه به در آمده و نتیجتا زبان مردم نیز متنوع گردید .

مهاجرت اکراد در اوایل قرن یازدهم هجری عامل دیگری در تنوع زبان و تیره بوده ، قابل ذکر است که مردم قوچان اصالت و بویژه زبان خود را حفظ کرده اند بعنوان مثال مرکز شهر و شهر عتیق ( شهر کهنه ) و روستاهای سه گنبد و داغیان و گزل آباد ، مایوان و استاد و … هم اکنون به زبان فارسی تکلم می کنند که خود بیانگر قدر زبان فارسی در این منطقه است .

گذشته از آن ترکهای مهاجر به این منطقه نیز زبان و نژاد خاص خود را دارند و از همه مهمتر وحدت این اقوام و یکپارچگی آنها در ایجاد فضایی امن و سالم در کنار تنوع زبان و نژاد و فرهنگ است و به قول رئیس جمهور محبوب : (( قوچان کلکسیون و تابلو زیبا از تنوع و تکثر فرهنگها در عین وحدت و یکپارچگی مدیون همان اصل اسلامیت و ایرانی بودن است که همه قومیتها و تنوع زبانها و نژادها را بهم پیوند داده است . ))

قابلیتها و استعدادهای کشاورزی و جغرافیایی قوچان


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد قوچان 18 ص

انسان و کرامت او 21 ص

اختصاصی از فایلکو انسان و کرامت او 21 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

انسان و کرامت او

آفریده ها ، همه کریم هستند ( 1 ) . کرامت هر پدیده به برخاستن از هستی و اتصال به هستی هوشمند است . (2 ) بنا بر این اتصال، هر پدیده ای آزاد است و تا وقتی از ، خدا، از آزادی خویش، غافل نمی شود، کریم است . صفت کریم که انسان جسته است، به ورود در ابتلی (3 ) و به تسلیم حکم زور نشدن است (4 ) ، به همه پدیده های هستی را کریم دانستن و کرامت هر آفریده را رعایت کردن است ( 5 ) . انسان کریم می ماند و اکرم می شود به تقوی (6 ) . و تقوی تحقق پیدا می کند به « آزاد و آزادتر شدن از راه رشد » ( 7) ، به پیشی گرفتن در علم ، در دادگری، در خدمتگزاری ، در دوستی و... و به عمل به همه حقوق انسان (8 ) و افزودن بر کرامت خویش به تکریم همه پدیده ها و بر انگیختن آفریده ها بر افزودن بر کرامت ، تحقق پیدا می کند. از آن رو فرمود « در دین اکراه نیست » که هم دین روش زور و خشونت زدائی است و هم بکار بردن هر اکراهی ، کرامت را با خواری جانشین کردن است. به سخن دیگر، کریم صفت خداوند است و همچون صفات دیگرش، در انسان ، هست ׃ حقوق و استعدادها ذاتی انسانند. اما چنان نیست که اگر آدمی از آنها غافل شد، اگر راه رشد را باز گذاشت و در بیراهه ویرانگری افتاد، استعدادهای او تباه نشوند و زندگی که نه عمل به حقوق شد، ویرانی بر ویرانی نیفزاید و زندگی انسان و محیط زیست او را تباه نگرداند.

کرم خداوند در حق انسان و همه آفریده ها ، آزاد و کریم آفریدن آنها است : او، داستان آفرینش انسان را در قرآن ، این سان آغاز می کند : به فرشتگان می گوید قصد دارد بر روی زمین خلیفه ای قرار دهد . فرشتگان می پرسند آیا می خواهی کسی را قرار بدهی که در آن فساد کند و خونها را بریزد ؟ خداوند به آنها پاسخ می دهد آنچه را من می دانم شما نمی دانید (9) بدین سان انسان با حق خلیفة اللهی آفریده شد و بر زمین قرار گرفت :

خلیفة الله :

تاریخ از دیدگاه قرآن ، یک رشته جانشین شدنها است : هر نوبت قومی از خود بیگانه می شود و به بیراهه تخریب خود و طبیعت می افتد . قومی دیگر به حق خلافت خویش عارف می شود و ، به بعثت، انسان را از بیراهه مرگ و ویرانی . به راه زندگی و رشد در آزادی باز می آورد . بدین قرار ، جریان تاریخ هستی ، جریان رشد است. کرامت انسان به ایفای نقش رهبری در این جریان است. اما، بسا انسانها از فطرت خویش غافل و، در روابط قوا ، از خود بیگانه و آلت قدرت ویرانگر می شوند. با وجود این ، بنا بر فطرتی که انسان را است ، جریان تاریخ گذار از انحطاط به رشد است . چنانکه اگر قومی به بیراهه انحطاط افتاد ، قوم دیگری به انقلاب روی می آورد و راه رشد را بر انسانیت می گشاید . ( 10 ) حتی وقتی تمامت یک قوم به بیراهه ستم می روند ، اندک شماری از آنها که راه هدایت جسته اند و به راه زیستن در آزادی و کرامت افزائی از رهگذر رشد بازآمده اند ، برحق و مقام خلیفة اللهی بر روی زمین ، عارف ( 11 ) و بانی انقلاب می شوند و حیات انسانها در آزادی و رشد ادامه می یابد:

جدا کننده راه زندگی از بیراهه مرگ در ویرانگری چیست ؟ تکرار کنیم که انسان آزاد کریم است. پس کرامت او در گرو تکریم خود و همه پدیده های هستی است . غفلت از کرامت هر پدیده ای غفلت از کرامت خویش است. اما این غفلت فرآورده تسلیم شدن به حکم زور است . وقتی غفلت همگانی می شود، فساد جهان شمول می گردد (12 ) . به سخن دیگر ، قهر و فقر زندگی اکثریت بزرگ انسانها و محیط زیست آفریده ها را تباه می کند. انسانها نه تنها هستی را شئی می گردانند که خود نیز جریان شئی شدن را شتابان به پیش می روند. بارز ترین نشانه آن جانشین کردن کرامت فطری با کرامت صوری است. ضابطه تکریم قدرت مداری است . لذا، هر استکباری با استضعافی و هر بزرگ نمائی با تحقیری همراه می شوند. چون بدون تخریب قدرت نیست ، پس بدون تحقیر ، تکبیر نیست . نه تنها در این معنی که هرکس بزرگی جستن خویش را در گرو خوار کردن دیگری می بیند که، وخامت بارتر ، او در نمی یابد که گم کردن کرامت از بیمقدار شدن در جریان اینهمانی جستن با قدرت و آلت آن گشتن است . او تجسم خواری گشته و می پندارد بزرگی جسته است. رها شدن از خواری همگانی و از قهر و فقر بر خود افزا، موکول به باز شناختن فطرت خویش یا پیروی از قاعده « تغییر کن تا تغییر دهی » است. (13 )

بدین انقلاب ، انسان کرامتی را باز می یابد که ویژه او است : امانت خداوندی به همه آفریده ها پیشنهاد شد و تنها انسان بود که آن را پذیرفت ( 14 ) . این امانت مسئولیت امامت رشد در آزادی است ( 15 ) . نه تنها تصدی رشد خویش که رهبری رشد آفریده ها و عمران طبیعت . بدین قرار، رشد انسان و آفریده ها در آزادی - نه چون رشد قدرت که خشونت بر خشونت و ویرانی بر ویرانی و فقر بر فقر و نابرابری برنابرابری می افزاید - واقعیت پیدا می کند : جریان رشد تمامی پدیده های هستی ، یک جریان است. اگر بخشی غنی شد و بخشی دیگر فقیر گشت ، اگر انسانها گمان بردند ثروت بر ثروت می افزایند اما طبیعت ویران شد، جریان ، جریان رشد نیست، جریان بندگی قدرت را به پیش رفتن است . پس، جدا کننده مشی زندگی در آزادی ، از مشی مرگ در ویرانگری، لااکراه است :

در حقیقت، برای آنکه همه پدیده ها کرامت خویش را از دست ندهند و در جریان رشد، بر آن بیفزایند، بر انسان است که نقش خویش را ، بعنوان خلیفه خدا ، ایفا کند. غفلت از این حق و نقش، انسان را رهبر مشی مرگ در ویرانگری همه پدیده ها می کند. در جهان، خواری بر خواری افزوده می شود . لحظه مرگ، لحظه تهی شدن از کرامت می گردد ׃ انسانها بر فطرت آفریده می شوند و با صفت و حق خلیفة اللهی آفریده می شوند . اما آنکس که توحید را بمثابه اصل راهنما گم می کند و بر این یا آن ثنویت در بیراههِ قدرتمداری می شود ، از فطرت بیرون می رود ، خلیفه اللهی را از دست می دهد و آلت کفر یا باورهایی می شود که ترجمان اصالت زور هستند. او کرامت از دست می دهد و خواری می یابد ( 16 )

" او شما را خلیفه بر روی زمین قرار داد . هر کس کفر می ورزد ، به کفر خویش تباه می شود ...کفر کافران تنها زیانهای آنها را افزون می کند "

بدین قرار، هشدار خداوند صریح است ׃ کفر ورزیدن ، خلیفة اللهی را از یاد بردن ، از آزادی خویش غافل شدن ، صفت کریم را از دست دادن و خوار شدن و زیان دیدن و زیان رساندن است ( 17 )

تاریخ با پیروزی زورپرستان پایان نمی پذیرد :

جریان تاریخ ادامه می یابد . در پی هر انحطاطی ، قیامی به حق و برای حق روی می دهد . سر انجام توحید اصل راهنمای همه انسانها می شود . حق می آید و باطل می رود . و اهل توحید ، خلیفه های خدا بر روی زمین می شوند : ( 18 )

" و خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و عمل صالح می کنند ، وعده کرده است آنها را خلیفه های روی زمین بگرداند . "

این قاعده عمومی تنها ترجمان تجربهِ تاریخ نیست : هر چند قاعده نسبت به گذشته صدق می کند . توضیح اینکه اقوامی از میان رفته اند . اما انسانها ، به یمن بعثت ها ، به حیات خویش ادامه داده اند . حیات ادامه یافته است اما از کجا بدانیم که قاعده نسبت به آینده نیز صدق می کند . به سخن دیگر از کجا آدمیان طبیعت و انسانها بر جا بمانند ، تا مؤمنان نیکوکار خلیفه های خدا بگردند ؟

سرنوشت انسان و مسئولیت امانتی که پذیرفته است ؟ :

انسان از گلی سرشته شد که مجموعه حیات پذیر کاملی بود . روح خدا در او دمیده شد ( 19 ) و فطرتی پیدا کرد که خدائی است ( 20 ) در متناسب ترین اندازه ها ساخت گرفت و زیباترین صورت را یافت ( 21 ) و خدا آفرینش او را به خود تبریک گفت ( 22 ) او را بر فطرت آفرید ، چرا که فطرت توحید است ( 23 ) و حیات بدون توحید در وجود نمی آید . در بهترین اندازه ها آفرید و آفرینش او را بخود تبریک گفت . زیرا تمامی هستی را در وجود کوچک او خلاصه کرد ( 24 ) و خلیفه خود بر روی زمین گرداند و هدایت شدن را در عهده خود او نهاد . او و همه پدیده ها را کریم آفرید و او را به تکریم خویش و همه پدیده ها خواند. انسان خود داوطلب این مسئولیت شد. پدیده های دیگر تن به این مسئولیت ندادند ׃

اما اگر قرار باشد در جریان زمان ، زمین از خلیفه های خدا - کسانی که به حق خلیفة اللهی عارف هستند - خالی نشود ، باید آفریده ها یی مسئولیت این امانت را بپذیرند . خدا امانت را به همه آفریده ها پیشنهاد کرد و انسان بود که آن را پذیرفت :

" همانا امانت را به آسمانها و زمین و کوه ها پیشنهاد کرد . همه بیم کردند و از بر دوش گرفتن آن خود داری کردند . انسان بر دوش گرفت و همانا با نادانی و ستم "

این " امانت " نوعی رهبری ( امامت ) ، به یمن عقل ﺁزاد، است. رهبری بیانگر خلیفة اللهی و تضمین کننده تداوم آن است . از آنجا که انسان عهده دار این رهبری و با تمام اعضای خویش مسئول ﺁن می شود ( 25 ) پس باید صفات خدائی و بعد معنوی داشته باشد . توانائی های خویش را بپرورد و موجودی نسبی و فعال باشد که در پهنه ای گسترده تا بی نهایت ، در صیرورت است . در این پهنه گسترده ، نقش امامت را برای همه پدیده ها بر عهده گرفتن، نیاز به داشتن استعدادها و حقوق دارد. استعدادهای او، صفات ثبوتیه خداوندند :

خدا به انسان اسماء آموخت ( 26 ) بدو آنچه نمی دانست و بیان و کتابت آموخت ( 27 ) استعداد دانش جویی داد . به او هوش و عقل داد و صاحب بصیرت بر خویشتن گرداند و قوه تمیز عمل نیک از عمل زشت داد. نشانه های خود را بر او بنمود تا عقل را بکار اندازد ( 18 ) . او را قوه ابداع و خلاقیت و صنعت و استعدادهای دیگر بخشید . اما از انسان ها، یکی کار پذیر ، دیگری فعال شدند . یکی استعدادها را در رشد بکار برد و دیگری، به ساختن دروغ و زور، استعدادهای خویش را تباه گرداند ( 29 ) . به انسان فطرت عدالت جو داد او را به عدالت و قسط خواند . ( 30 ) بدو، استعداد رهبری داد و او را امام و آزاد و هدف دار آفرید . ( 31 ) راه رشد را از راه سرکشی جدا کرد ( 32 ) و هدایت خویش را به مؤمن و کافر داد . به انسان هشدار داد اگر از راه رشد بیرون برود ، به بیراههِ زیادت طلبی ( 33 ) می افتد و آن را تا مرگ و ویرانی پیش میرود .

با اینهمه این انسان کامل نیست . او می تواند از فطرت خویش بدر رود . انسانی است که ضعیف و بی قرار آفریده شده است ( 34 ) . اگر بر فطرت بماند از ضعف به قوت می رسد و بر کرامت خویش می افزاید . اما اگر، در پندار و گفتار و کردار توحید را با ثنویت جانشین کند، عقل او از ﺁزادی که دارد غافل می شود و با راهنما کردن ثنویت ، قدرتمدار می شود و نیروهای حیاتی را به زور مرگ آور بدل می کند و ستمکار می شود و بیراههِ ضعف را تا مرگ و ویرانی می رود .

قرآن در تشریح چگونگی از خود بیگانه شدن انسان ، واقعیتی را خاطر نشان می کند که انسانها همچنان از آن غفلت می کنند :

حقوق انسان ذاتی او و سلب نکردنی هستند :

هر انسانی خلیفهِ خدا ، امام و آزاد بدنیا می آید . پیش از آنکه به دینی یا مرامی در آید ، صاحب حقوق و مسئول دفاع از حقوق خویش و حقوق هر فرد دیگری با هر دین و مرام و هر نژاد و رنگ و ملت و قوم و قبیله و مسئول کرامت خویش و تمامی پدیده ها است . به سخن دیگر حقوقی که او دارد ، اعطائی نیستند . تابع در آمدن او به این یا آن دین نیستند . بهر دینی در آید ، این حقوق را از دست نمی دهد . چرا که در دین اکراه نیست ( 35 ) و گرویدن به دین ، حقی از حقوق او است . همانطور که در حقوق بشر در قرآن می خوانید ، شرط برخورداری از این حقوق این نیست که مسلمان بشود و نیز نمی گوید اگر اسلام نپذیرفت یا بدان در آمد و سپس آن را ترک گفت ، حقوق خود را از دست می دهد .

اما آن واقعیت که قرآن می آموزد و این آموزش را انسان ها از یاد میبرند ، اینست : تا وقتی انسانها بخواهند آزاد بمانند، هیچ قدرتی پدید نمی آید تا بتواند آزادی و حقوق آنها را سلب کند . زمانی هم که بیشتر انسانها از خود بیگانه می شوند و آزادی و حقوق و بنا بر این کرامت خویش را از یاد می برند و قدرت را پدید می آورند، این قدرت نمی تواند کسانی را از آزادی و حقوق خویش محروم کند که آنها را از یاد نمی برند . کرامت هر انسان را هیچ موجود دیگری، هیچ قدرتی نمی تواند از او بستاند. تنها خود او است که می تواند کرامت خویش را از یاد ببرد و خواری گزیند. انسان خلیفهِ خدا و امام خلق شده است . وقتی از توحید بدر می رود ، خلیفه زور و امامِ شرک می شود و حقوق خویش و انسانهای دیگر را از یاد می برد ׃ خوار می شود و خوار می کند.

بدین قرار هیچ انسانی نمی تواند خود را از مسئولیت رعایت نشدن حقوق خویش مبری کند . و نیز ، به این عذر که تنها است و بر جهان قدرتهای ستمگر حاکمند ، نمی تواند وظیفهِ خویش را در دفاع از حقوق خود و حقوق فرد فرد انسانها و همه پدیده های هستی بر زمین بگذارد .( 36 ) وقتی انسانی به دفاع از حقوق بر می خیزد ، خلیفهِ خدا در روی زمین می شود و چون فطرت انسان را باز می گوید ، بگونه ابراهیم ( 37 ) ، سخنگوی تمامی انسانیت می شود . و چون خلیفهِ خدا است ، تنها نیست ، خدا با اوست و سر انجام پیروز می شود . خدا با او است وقتی او از بیان آزادی غافل نشود و بدین غفلت، بیان آزادی را در بیان قدرت از خود بیگانه نکند و راهبر عقل خود نگرداند و پندار و گفتار و کردار خویش ترجمان قدرت نسازد .

اما چرا آزادی و حقوق ذاتی انسان هستند ؟ زیرا آزادی و حق را جز بر اصل توحید نمی توان در تصور آورد و تعریف کرد . بر اصل ثنویت ، حق و آزادی به لباس باطل در می آیند . برای مثال بر اصل ثنویت می گویند : آزادی هر کس آنجا تمام می شود که، از ﺁنجا، آزادی دیگری شروع می شود . اما آیا دانش هر کس هم آنجا تمام می شود که دانش دیگری ، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ آیا ابداع و خلاقیت هر کس هم جائی تمام می شود که ابداع و خلاقیت دیگری ، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ آیا خدمتگزاری ، عدالتخواهی ، دوستی و عشق و ... هر کس هم آنجا تمام می شود که خدمتگزاری ، عدالتخواهی ، دوستی و عشق و ... دیگری، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ پس تعریف آزادی باید در برگیرنده زور و بکار بردن آن نیز باشد ، تا بتوان گفت : آزادی هر کس آنجا تمام می شود که آزادی دیگری ، از ﺁنجا، شروع می شود . اما زور نبود آزادی است و با جبر ملازمه دارد . اگر آزادی عبارت شود از بکار بردن زور ، پس هر فرد در زندانی که «آزادی» فردهای دیگر است ، زندانی می شود . رابطه ها ، رابطه قوا می گردند و بدیهی است ، که قوی ترها وارد قلمرو "آزادی " ضعیف ترها می شوند . بر اصل روابط قوا ، آزادی و حقوق انسانی و حیات انسان و طبیعت هستند که قربانی می شوند .

آزادی و حقوق بر اصل توحید تعریف دقیق خویش را پیدا می کنند : آن آزادی که به تعریف نمی آید اما چون نسیم می توان حسش کرد، آزادی است که عقل ، در لحظه خلق، در لحظه اینهمانی جستن به هستی ، می یابد. از این رو، اندیشه و عمل خالی از زور ، صفت آزاد می جویند ( 38 ) . از این رو، آزادی حدگذار نیست ، حد و مرز بردار است : آزای هرکس مرز آزادی دیگری نیست ، فراخنای آزادی دیگر است. بدین قرار ، وقتی هستی بر


دانلود با لینک مستقیم


انسان و کرامت او 21 ص

تحقیق و بررسی در مورد هر پس ژنیتال

اختصاصی از فایلکو تحقیق و بررسی در مورد هر پس ژنیتال دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

به نام او

Herpes Simplex Viruses

تهیه و تنظیم:

امیر بحرینی

دانشجوی پزشکی ورودی 1381

استاد محترم:

جناب آقای دکتر کرمی

دی 1383

« Gexital Herpes Simplex»

تعریف هر پس ژنیتال یک عفونت ویروسی منتقله جنسی است که به وسیله بروز یکدفعه و انفجاری تاول های کوچک و دردناک در ناحیه تناسلی، در اطراف رکتوم، یا در نواحی پوست اطراف و نزدیک آنها بوجود می آید.

نام های جایگزین = هر پس ژنتیال-هر پس سیمپلکس- ژنیتال؛ هر پس ویروس 2-HSV

عوامل، شیوع و ریسک فاکتورها

هر پس بوسیله 2 ویروس ایجاد می شود. هر پس سیمپلکس ویروس نوع 1 و هر پس ویروس سمپلکس نوع 2 تحقیقات نشان می دهد که 90 درصد از جمعیت در معرض1HSV- ( هر پس دهانی ) و 25 درصد از جامعه در سنین 45-25 سالی در ایالات متحده در معرض عفونت با HSV-2 (هر پس تناسلی) قرار گرفته اند.

به علاوه، HSV-1 می توان باعث هر پس ژنتیال از طریق انتقال بوسیله Oral Sex بشود بنابراین هر دو زنجیره این ویروس می تواند به وسیله تماس جنسی منتقل شود. عفونت هر پس دهانی اولیه، اگرچه در سنین بچگی رخ می‌دهد. بنابراین جزو بیماریهای منتقله محسوب نمی شود.

در حالیکه HSV-1 مسئول بروز 5 تا 10 درصد هر پس تناسلی می باشد. HSV-2 حاصل اصلی هر پس تناسلی محسوب می شود. HSV-2 از طریق ترشحات تناسلی و دهانی منتقل می شود.

برآورد همانند 86 میلیون نفر درجهان هر پس تناسلی داشته باشد.

از آنجا که ویروس از طریق ترشحات تناسلی و دهانی منتقل می شود، جاهای رایج در عفونت در مردان شامل ساقه و سر آلت تناسلی و اسکلروتوم و سمت داخلی ران و مقعد می باشد.

لب ها، واژن، گردن رحم و مقعد و قسمت داخلی ران در زمان نیز رایج است. دهان می تواند در هر دو جنس مشترک باشد.

تحقیقات نشان می دهد که ویروس هر پس می تواند در غیاب علائم کلینیکی نیز منتقل شود. بنابر این یک شریک جنسی بودن هر پس تناسلی مشخص می‌ تواند بیماری را منتقل بکند.

در حقیقت، هر پس بدون علامت می تواند به نسبت بیشتری نسبت به حالت فعال آن بیماری را منتقل کند.

شکایات مختلفی در ارتباط با عفونت هر پس وجود دارد. ویروس هر پس تناسلی در زنان بطور مشخص محسوس مشخص باشد و یکی از احتمالات سرطان گردن رحم محسوب می شود.

البته هنگامی که HSV همراه با HPV همراه باشد خطر به مراتب بیشتر می‌شود.

در زنان حامله، حضور HSV1 و HSV2 همراه با یکدیگر در دستگاه تناسلی و کانال جنینی یک تهدید برای جنین محسوب می شود. عفونتهای متعاقب در جنین تازه متولد شده می تواند در عامل مننژیت هر پس، هر پتیک ویرمیا، عفونت های پوستی مزمن و حتی مرگ باشد.

عفونت هر پس در افرادی که نقص سیستم ایمنی دارند به شکل مختلفی بروز پیدا می کند. افراد مبتلا به ایدز- تحت درمان به شیمی درمانی – رادیو تراپی- دریافت کننده دوز بالای کورتون و کورتیزون این افراد ممکن است در عفونت های ارگان های مختلف رنج ببرند مانند:

هر پتیک کراتیت: عفونت هر پسی چشم که منجر به اسکار در قرنیه و حتی کوری می شود.

عفونت درمداوم غشای موکوسی و پوست بینی ، دهان و گلو.

هر پتیک از وفاژیت: عفونت مری

هر پتیک هپاتیت: عفونت کبد

آسفالیت: یکسری عفونت مغز است. که اگر درمان نشود، حدوداً 60 درصد تا 80درصد از افرادی که مبتلا هستند در طی مدت کوتاهی و در کما یا مرگ می‌شوند.

افرادی که بهبودی یابند معمولاً از آسیب دیدگی رنج می برند که در محدوده آسیب دیدگی عصبی ملایم تا فلج اندامها متفاوت است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد هر پس ژنیتال

تحقیق وبررسی در مورد دندانپزشکی در ایران

اختصاصی از فایلکو تحقیق وبررسی در مورد دندانپزشکی در ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

به یاد او

موضوع : پروتئین ، CDNA و شناسایی گرن

تظاهر ژن عبارتست از طی مراحلی که منجر به ایجاد فراورده ژن می گردد . برای اینکه ژن فراورده خود را تولید کند ، باید دو مرحله اساسی انجام شود :

نسخه برداریTranscription

ترجمه transtation

نسخه برداری:

اولین مرحله از تظاهر ژن است ، یوکاریوتها شامل قارچها ، گیاهان ، حیوانات، انسان و بعضی موجودات تک سلولی و پروکاریوتها عبارت از موجودات تک سلولی و مهمترین انها باکتریها هستند .

تظاهر ژن در این دو دسته شباهتهای زیادی دارند و تفاوتهایی نیز در انها وجود دارد .

بعنوان مثال در یوکاریوتها :

انزیم مهمی که در نسخه برداری ژن دخالت وسیع دارد بنام RNA Palymerase نامیده می شود . و در انسان سه نوع از این انزیم بنامهای RNA Pely merase I , II , III شناخته شده است . و هر کدام در دسته بخصوصی از ژنها عمل می کنند . مثلا پلی مراز III در نسخه برداری ژنهای TRNA و پلی مراز II در نسخه برداری ژنهای rRNA دخالت دارند .

نسخه برداری در ژن از یک حمل خاصی شروع و در یک محل دیگری از ژن پایان می یابد یعنی در یک خط راهنما و یکطرف انجام می شود و در روی Template DNA بصورت 3/ ( 5/ است ولی در روی RNA بر عکس و 5/ (3/ است .

DNA Template رشته ای از DNA است که ژن مربوطه که نسخه برداری آن انجام می شود در آن قرار دارد .

شکل

شروع نسخه برداری

یعنی ایجاد RNA از روی DNA می باشد ، با این تفاوت که بجای باز تعیین T با اوراسیل U در RNA قرار می گیرد . چون RNA بصورت معکوس با DNA قرار دارد و خط راهنمای DNA بصورت 3/ ( 5/ است بنابراین RNA از 5/ شروع و به 3/ ختم می شود .

در شروع نسخه برداری پلی مراز II محلی را در ابتدای ژن انتخاب می کند که در منطقه Upstream ژن قرار دارد و پلی مرازII در محلی در خارج از نقطه شروع نسخه برداری به DNA می چسبد و بصورت یک مجموعه Complen در می اید و محل چسبیدن رشته DNA در ژن مربوطه بصورت 5/ TATAAT- 3/ که بطور خلاصه TATA نشان داده می شود که تا محل شروع نسخه برداری 25 نوکلئوتید فاصله دارد و بهمین جهت -25 Bon نوشته می شود .

منطقه انتقال انزیم پلیمراز RNA به DNA بنام پروموتر است . و بوسیله انزیم فوق شناسایی می شود . و به کمک فاکتورهایی بنام T.F انجام می گیرد .

مرحله پایان نسخه برداری

نسخه برداری زمانی تمام می شود که یک رشته دنباله ای مرکب از نوکلئوتیدهای ادنوزین یا PolyA به R.N.A اضافه شده است . در بعضی از ژنها این دنباله تا Zpppbp در ناحیه Down Stream ژن ادامه می یابد .

شکل

قبل از بحث ترجمه بطور مختصر انواع RNA را مورد بررسی قرار می دهیم :

1- RNA ریبوزومی :

که بصورت rRNA نوشته می وشد و جزیی از ساختمان ریبوزوم می باشد و نقش بسیار مهمی در ترجمه ژن بعهده دارند .

2- RNA ناقل یا tRNA :

یکنوع RNA ناقل است و نقش اساسی ان در ترجمه ژن می باشد . این نوع RNA که نقش جابجایی اسیدهای امینه در سیتوپلاسم سلول را بعهده دارد اولین بار توسط دانشمندی بنام رابرت هولی در سال 1959 از سلول جدا گردید و در مدت 6 سال زنجیره کامل انرا شناسایی کرد .

tRNA دارای 74-94 نوکلئوتید است و نسبتا RNA کوچک به حساب می اید . ساختمان کلی tRNA که بصورت برگ شبدر است بخشهای زیر را دارا است :

بازوی دریافت کننده The acceptor arm

بازوی انتی کرون The anti conton arm

بازوی D.H.U

حلقه اضافی Optional arm

حلقه Tucarm


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد دندانپزشکی در ایران

دانلود تحقیق معراج پیامبر

اختصاصی از فایلکو دانلود تحقیق معراج پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

حقیقت معراج پیامبر، جز سیر او از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی و از آنجا به «سدرةالمنتهی» چیزی نیست از بررسی آیات می توان این حقایق را به دست آورد:

1- اندازه مسافت این سیر ملکوتی

2- زمان این سیر و مقدار آن

3- چه چیزهایی را در این سیر ملکوتی مشاهده کرد؟

استخراج پاسخ این مسائل در گرو نقل متون و ترجمه آیات است.

نخستین آیه سوره اسراء، مربوط به معراج رسول گرامی صلی الله علیه و آله است. «سبحان الذی أسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیر؛ منزه است خدایی که شبانگاه بنده خود را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی که اطراف آن را برکت داده ایم، برد، تا آیات خود را نشان او بدهیم؛ به درستی که فقط او شنوا و بینا است.

و در سوره نجم قسمتی از آیه های 18-5 مربوط به این سیر معنوی و الهی و قسمت دیگر به حادثه نزول وحی در آغاز بعثت است.

«علمه شدید القوی* ذو مرة فاستوی* و هو بالافق الاعلی* ثم دنا فتدلی* فکان قاب قوسین أو أدنی* فاوحی الی عبده ما أوحی* ما کذب الفؤاد ما رای* أفتمارونه علی ما یری* و لقد رآه نزلة اخری* عند سدرةالمنتهی* عندها جنة المأوی* اذ یغشی السدرة مایغشی* ما زاغ البصر و ما طغی* لقد رای من آیات ربه الکبری

وجود نیرومندی (فرشته وحی) او را تعلیم داده است این معلم قدرتمند (به هنگام نزول وحی) در افق بالا، قد برافراشت، و برای او نمایان گردید، سپس نزدیک شد و در میان

زمین و آسمان آویزان گردید و به قدری نزدیک شد که به اندازه دو میدان تیر یا دو سر کمان یا از آن هم کمتر بود این معلم به بنده خدا آنچه باید وحی کند، وحی کرد، ولی آنچه را دید دل آن را تکذیب نکرد. آیا با او در آنچه که دیده است (جبرئیل) به مجادله برمی خیزید؟ یکبار دیگر او را نیز دیده است نزد «سدرةالمنتهی»، نزد آن است جنة المأوی (بهشتی که جایگاه متقیان است(، هنگامی که سدره را پوشاند، دیده منحرف گردید و (از قوانین رؤیت) طغیان نکرد او بعضی از آیات خدا را دید.

آیات یاد شده که در دو فراز نقل شد، اشاره به دو حادثه است و قدر مشترک هر دو این است که پیامبر در هر دو جبرئیل را مشاهده نمود.

فراز نخست مربوط به آغاز نزول وحی است که در آن حادثه، جبرئیل را در افق بالا، با قد برافراشته مشاهده نمود و به او آنچنان نزدیک شد که فاصله میان آن دو به اندازه فاصله دو میدان تیر یا دو سر کمان یا از آن هم کمتر شد، آنگاه فرشته وحی، آنچه را که بنا بود به پیامبر وحی کند، وحی نمود.

فراز دوم از این آیات مربوط به معراج و رؤیت فرشته وحی در این سیر روحانی می باشد او این فرشته را نزد «سدرةالمنتهی» دیده، نه تنها فرشته را دیده، بلکه آیات بزرگ پروردگار خود را نیز دیده، چنانکه می فرماید: «لقد رأی من آیات ربه الکبری» این بخش از آیات مربوط به سیر او در کره خاکی نیست، بلکه به گواه اینکه جبرئیل را کنار سدرةالمنتهی دید، و در نزد سدره، جنةالمأوی قرار دارد، طبعاً این آیات در جهان خارج از کره زمین می باشد.

بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله در سیر خود دو بار آیات خدا را دیده است:

در سیر خود از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی، چنانکه در آیه سوره اسراء فرمود: «لنریه من آیاتنا.

در سیر خود از مسجدالاقصی تا سدرةالمنتهی، و در این سیر آیات بزرگ خدا را دیده است. جالب توجه اینکه قرآن آیاتی را که پیامبر صلی الله علیه و آله در مسیر مسجدالحرام تا مسجدالاقصی دیده، با لفظ " کبری" توصیف نمی کند در حالی که آیاتی را که پیامبر در ادامه آن سیر مشاهده کرده، آیات کبری معرفی می کند و این خود گواه بر آن است که ظرف این آیات مختلف بوده است، آیات نخست در این کره، و آیات دوم در جهان خارج از این کره خاکی بوده است.

البته در این آیات گواهی بر این که سیر دوم به دنبال سیر نخست بوده و این دو سیر، یک جا و در یک زمان انجام گرفته اند، نیست و ممکن است در دو زمان، و به صورت جدا از هم انجام گرفته باشد ولی اگر معراج جسمانی و روحانی آن حضرت بیش از یک بار تحقق نپذیرفته باشد، طبعاً باید سیر دوم به دنبال سیر نخست بوده و مجموعاً در یک شب انجام گرفته باشد.

با توجه به این توضیحات می توان پرسشها را از خود آیات استخراج نمود و چنین است: الف: مسافت این سیر آفاقی از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی و از آنجا تا سدرةالمنتهی که جنةالمأوی در نزدیکی آن قرار دارد، بوده است.

ب: زمان این سیر به گواه لفظ «اسری» که در سیر شبانه به کار می رود، شب بوده ولی چه مقدار از شب را اشغال کرده است، آیات درباره آن ساکت است.

ج: او در سیر، آیات باعظمت خدا را مشاهده کرد آن هم نه همه آیات بلکه به حکم لفظ «من» در جمله «لنریه من آیاتنا» بخشی از آیات خدا را مشاهده نمود.

لفظ «اسری» هرچند بازگوکننده زمان این سیر آفاقی است، و اینکه همگی در شب انجام گرفته است، ولی لفظ «لیلاً» به عنوان تأکید آمده، تا هر نوع شک و ابهام را در زمان آن

بزداید و در سخنان عرب این نوع تأکید فراوان است چنانکه می گوید:

سری لیلی و بت کئیبا؛ شب من سپری شد و به حالت غم و اندوه شب را پایان رسانیدم.

برخی از نویسندگان غربی به پیروی از برخی مفسران که در سیره ی رسول خدا رقم زده اند در تفسیر و ارجاع ضمایر آیات وارده در سوره نجم دچار اشتباه شده اند و تصور کرده اند که مقصود رؤیت خدا است در حالی که محور بحث در هر دو فراز، جبرئیل امین می باشد و منشأ آن بی دقتی در آیات و پیروی از تفاسیر سطحی است و ما برای رفع این اشتباه بار دیگر به توضیح بخشی از این آیات می پردازیم:

علمه شدید القوی؛ این معلم دارای عقل و خرد است و در آسمان(به هنگام نزول وحی) قد، برافراشت.

و هو بالافق الاعلی؛ در حالی که آن معلم در افق بالا قرار داشت.

ثم دنی فتدلی؛ آن معلم پیامبر نزدیک شد و در آسمان آویزان گردید.

فکان قاب قوسین أو أدنی؛ آن معلم به اندازه ای نزدیک شد که فاصله او با پیامبر به اندازه

و کمان یا کمتر از آن بود.

فاوحی الی عبده ما اوحی؛ آن معلم به بنده خدا (پیامبر) وحی کرد آنچه را که وحی کرد.همانطور که ملاحظه می فرمایید جز دو ضمیر (علمه، عبده) که اولی به پیامبر، و دومی به خدا برمی گردد، مرجع تمام ضمایر، « معلم نیرومند » پیامبر است که او را آموزش داد و وحی را آورد و احتمال دارد ضمایر خصوص این جمله به خدا برگردد یعنی خدا به

بنده خود وحی کرد آنچه را که وحی کرد .

«جان دیون پورت» پس از بیان مسائلی جمله «دنی فتدلی» را چنین معنی می کند: بالاخره اجازه تقرب به حضور یافت و تا جایی رفت که به اندازه دو کمان تا عرش خدا بیشتر فاصله نداشت.

باید برای این نویسنده دو نکته را تذکر داد:

اولا: آیات سوره نجم از دو بخش تشکیل شده و آیه مورد نظر او مربوط به آغاز نزول وحی است نه معراج، و آیات مربوط به معراج از آیه « و لقد رآه نزلة اخری» آغاز می گردد. ثانیا: ضمیر «دنی فتدلی» به فرشته وحی برمی گردد نه پیامبر اکرم و مقصود این است که


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق معراج پیامبر