شاید نظریه پردازان غربی و تئوریسینهای لیبرالیس گمان نمیبردند که ایدئولوژی آنها نیز مانند مارکسیسم به این زودی موزه ای و کتابخانهای شود. ایدئولوژی جهان سرمای هداری گمان میکرد که با استواری بر پایههای اومانیسم، سکولاریسم و مدرنیسم میتواند سلطنت بیگزند و پایداری بر جوامع بشری پیدا کند. اما این خاماندیشی بر اثر غفلت از شناخت درست در مورد انسان، آفرینش، و خدا بوجود آمد و به جرأت میتوان مدعی شد که اگر نوزایی معاصر در جهان اسلام نبود، میرفت که جهان را در ورطة هلاکت و نابودی افکند.
اکنون که مدرنیسم سکولار، درگیر چالشهای درونی بسیار است، با طرح پروژة جهانیشدن سعی دارد کل جامعة بشری را هم در پارادوکسهای گرداب گونة خود فرو برد. در این میان وجدان بیدار بشریت روز به روز به سمت دین و معنویت اقبال میکند و بعد از سرخوردگی از ایدئولوژی های معوج چپ و راست، اکنون پاسخ نیازهای روحی، جسمی، اجتماعی، سیاسی و فلسفی خود را از دین تمنـّا میکند.
مقدمه
مبحث چگونگی تعامل دین با تمدن جدید هنگامی مطرح میشود که انسان امروزی سرمست از پیشرفتهای سریع علمی و تکنولوژیک، با شتاب به سوی دنیایی که خود ترسیم کرده پیش میرود و در این مسیر با احساس بی نیازی به دین، اندیشه اومانیسم را محور حرکت خویش قرار داده است. با وجود این ، در گفتار حاضر اساسا قصد تخطئه علم و انکار پیشرفتهای به دست آمده از آن را نداریم. همچنین معتقدیم بشر در آینده به دست آوردهای علمی سودمند فراوانی دست خواهد یافت که امروزه تصور آن نیز برای ما ممکن نیست. بنابراین مقصود و نیت اصلی ما از ارائه بحث دین و دنیای متجدد طرح این پرسش است که اولا: بشر با این سرعت به کجا میرود و در این مسیر با چه چالشهایی مواجه خواهد شد و آیا علم و تکنولوژی قادر به رفع چالشهای مزبور میباشد؟ ثانیا: نقش دین در رفع نیازهای انسان معاصر، چیست؟ به عبارت دیگر سخن از معناداری زندگی و بررسی چالشهای دنیای متجدد و کارکردهای دین در جهان معاصر، موضوع اصلی مقاله حاضر را تشکیل میدهد.
الف- چالشهای دنیای متجدد
1- آینده مبهم : بحث خود را از این پرسش آغاز میکنیم که بشر در نهایت مسیری که قرار دارد به کجا خواهد رسید؟ شاید تاکنون برخی فیلمهای هالیوودی را که تلاش میکنند سرانجام بشر امروزی را نشان دهند دیده اید؛ هرچند ممکن است در نگاه اول، تعدادی از آنها مضحک به نظر برسند اما تفکری در آنها نهفته است که چه بسا تهیه کنندگان این گونه فیلمها نیز به آن آگاه نباشند.
چنین برنامههایی سعی دارند شوربختی بشر را در اوج پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی نشان دهند. انسان نوین به یک ربات با برنامهای خاص تبدیل شده که هر لحظه از روح و طبیعت انسانی خود بیشتر فاصله میگیرد. متاسفانه با وجود پیشرفت اعجاب آور علوم، معرفت و شناخت نه تنها رشد نکرده، بلکه از هرگونه ترقی جزئی نیز باز مانده است. اومانیسم عریان جدید حتی کارکرد اصلی فلسفه را تغیییر داده و آن را به خدمت خود درآورده است. به همین دلیل دیگر قادر به درک رازهایی که در پیش و پس اعمالمان نهفته است، نیستیم و باید سوگمندانه مرگ فلسفه را باور کنیم.
وضعیت بشر امروزی مانند کسی است که بدون اطلاع از جهت حرکت رودخانه به داخل آن میپرد و خود را به جریان آب میسپارد. این گونه افراد در واقع هیچ نقشی در هدایت خود نداشته و غوطهور در وضع بی خبری سرانجام متوجه میشوند که دیگر دیر شده و در لبه پرتگاه نیستی قرار دارند. آیا تا به حال از خود سوال کردهایم، چرا باید درون این رودخانه پرید و به سوی ناکجاآباد حرکت کرد؟ فرض کنید پایان حرکت بشر امروزین، دست یابی به حداکثر رفاه و قدرت است. در این بین ارائه یک نمونه بسیار راهگشا خواهد بود. از جهت پیشرفتهای دنیوی، آمریکا در مقایسه با اروپا، مانند شهری در برابر روستا است. اما در همین آمریکایی که زندگی در آن رویای بسیاری از جوانان است و برای اقامت در آنجا گاه سالها رنج و حقارت را تحمل میکنند، با وجود آن که کمتر از پنج درصد جمعیت جهان را در خود جای داده بیش از پنجاه درصد کوکائین جهان مصرف میشود. معادل ارزش بودجه دفاع ملی آمریکا که به میلیاردها دلار میرسد مشروبات الکلی خریداری میگردد. سالانه پانزده میلیون آمریکایی به افسردگی مبتلا گشته و بیش از پانصد میلیون دلار صرف خرید داروهای ضد افسردگی میشود. (1)
بسیاری از جوانان این کشور با احساس پوچی و بی هدفی دست به خودکشی میزنند. مطالعات و پژوهشهای جدید در آمریکا نشان میدهد که مسائل و مشکلات اصلی جامعه مانند؛ فقر، جنایت، ناامنی و خشونت با تقلیل و نزول جایگاه خانواده، انجمنهای محلی، مراکز عبادت و کلیساها و بیعلاقگی افراد به مشارکت در این گونه اجتماعات مرتبط میباشد. جالب اینجاست که از خود مردم آمریکا نیز ریشه این مسایل، نه مشکلات مادی، بلکه مسایل معنوی و اخلاقی میباشد. (2)
اما براستی چرا پیشرفتهای بشر او را به آسودگی خاطر و فراغ خیال نرسانده و هر روز بر ترس و اضطرابش افزوده میشود؟ حتی شادیها و لذتهای کوتاه و ناپایدار نیز او را نسبت به سرنوشت نهایی خود نگران تر ساخته است. حداقل نتیجهای که از این وضعیت گرفته میشود این است که امروز بشر، محتاج راه جدیدی است که به نگرانیهای او پایان داده و به استمرار زندگی او معنا دهد.
2. دموکراسی بی هدف : بیتردید دموکراسی یکی از بنیانهای اصلی زندگی اجتماعی غرب را شکل میدهد. دموکراسی در یک تعریف کلی عبارت است از: حکومت مردم، توسط مردم، برای مردم، توسط همه و برای همه. (3) همچنین دموکراسی را حق برابر کلیه اعضای جامعه جهت شرکت در تصمیم گیریها نیز مینامند(4) . دموکراسی به قدری برای غرب اهمیت دارد که برای صدور آن به سایر کشورها- که به زعم غرب فاقد دموکراسی هستند- خشونت نیز مجاز دانسته شده است. ممکن است برخی معتقد باشند، دموکراسی مقبول ترین نظام حکومتی در شرایط کنونی است اما براستی دموکراسی تا چه میزان در تحقق آرمانهای خود موفق بوده است؟ آیا مدلهای مختلف دموکراسی قادر به مشارکت عموم طبقات اجتماعی در تصمیمات سیاسی، اقتصادی و.. هستند؟ آیا این اکثریت است که همواره حکومت را به دست میگیرد یا اقلیت نیز در شکلی از دموکراسی قادر به کسب قدرت میباشد؟ نمونه بارز این پرسش انتخاب جرج دبلیو بوش به ریاست جمهوری آمریکا با رای دادگاه و بدون برخورداری از اکثریت آراء مردم میباشد. لذا باید پذیرفت که انسانها دقیقا در جاده ای خطرناک قرار دارند که فقط با یک اشتباه به دامان دیکتاتوری و یا یک نظام تمامیت خواه در خواهند غلتید(5) . حال اگر این اکثریت است که براساس دموکراسی صاحب حق می شوند، پس حق این اقلیت چگونه رعایت خواهد شد؟ آیا دموکراسی جهت تامین حقوق اقلیت ناکام فکری کرده است؟ از سوی دیگر ، تا چه میزان مردم در انتخاب خود آزاد و مستقلند؟ آیا صاحبان قدرت و ثروت با بهره برداری از امکانات تبلیغی حق یک انتخاب آزاد و مستقل را برای مردم محفوظ میدارند؟ چه تضمینی وجود دارد که قدرت حاکمه از صلاحیتهای کافی برای حکومت برخوردار باشد؟
نتایج یک سنجش ملی در آمریکا در سال 1996 نشان داد که فقط 35 درصد از شهروندان این کشور معتقدند که می توان به افرادی غیر ازخود در جامعه اعتماد داشت(6) . آرنولد توین بی در رابطه دموکراسی و شایسته سالاری میگوید:« دولت قانونی، کسانی را میپروراند که سیاست را پیشه خود قرار داده و در هنر ترغیب رای دهندگان برای رساندن آنان به قدرت و حفظ آنان در موضع قدرت به صورت اشخاصی حرفهای در میآیند. اِعمال این هنر حرفهای، سیاستمداران را قادر میسازد که در انتخابات پیروز شوند… انتخاب کنندگان آنان را انتخاب میکنند و با این حال از آنها متنفرند. بی اعتبار شدن سیاستمداران، نظام سیاسی قانونی را بی اعتبار میسازد؛ نظامی را که باعث میشود سیاستمداران از طریق اشتباه انتخاب کنندگان، به مدیریت جایگاهی که لایق آن نیستند انتخاب شوند» (7) . پرسشهای مختلف دیگری نیز درباره مشروعیت دموکراسی وجود دارد که غرب تاکنون از پاسخ به آن عاجز بوده و از این طریق چالش بزرگی در برابر دنیای متجدد ایجاد شده است. اما آیا میتوان نظام جدیدی را جایگزین دموکراسی نمود که از عیوب آن مبرا باشد؟ به نظر ما پاسخ به این پرسش مثبت است و در بخشهای بعدی این گفتار تلاش میکنیم به این موضوع بپردازیم.
3- بیعدالتی : وجود فاصله طبقاتی و مسئله فقر از بحثهای بسیار مهم در غرب به شمار میرود. اعلام آمار افراد بیخانمان در کشورهای اروپایی حتی مناظر زیبای توریستی غرب را نیز تحت تاثیر قرار داده است. در حالی که بخش قابل توجهی از جمعیت جهان از سوء تغذیه و گرسنگی در رنج میباشند، سالانه چندین میلیارد دلار صرف درمان بیماری چاقی در غرب میشود. در هر ثانیه حدود پانزده هزار دلار جهت تولید سلاح در آمریکا خرج میشود و شرکتهای تولید کننده انواع سلاح از طریق جنگهای متمدنانهای که اغلب، یک طرف پیدا یا پنهان آن کشورهای غربی هستند، هر روز متمولتر میشوند. فضای لیبرالیسم و سوسیالیسم اقتصادی در غرب معاصر، اساسا اجازه ظهور و بروز عدالت را نمیدهد. نظامهای تامین اجتماعی نیز عمدتا برای آرام کردن کسانی است که به وسیله سرمایهداران غربی از حق طبیعی خود محروم شدهاند. نظام سرمایه داری با ترویج مصرف گرایی و تجمل طلبی، فرصت رشد اقتصادی را از اکثریت جامعه سلب میکند. این وضعیت مرزهای بی عدالتی را در پروژه جهانی شدن گسترش میدهد و در نتیجه کشورهای توسعه نیافته برای همیشه قربانی منافع پایان ناپذیر کشورهای توسعه یافته باقی خواهند ماند. گشوده شدن بازارهای داخلی به روی تولیدات جهانی و فقدان رقابت قدرت علمی و تکنولوژیکی با کالاهای غربی، بازارهای داخلی کشورهای توسعه نیافته را از کالاهای ملی تهی خواهد کرد و دیگر چیزی به نام اقتصاد ملی، خودکفایی و استقلال معنا نخواهد داشت. در چنین وضعیتی، چه در کشورهای غربی و چه در کل جهان تنها یک اقلیت خوش شانس از ثروت و قدرت برخوردار بوده و سایرین به سوی مقصدی می دوند که هیچگاه به آن نخواهند رسید. از آنجا که عدالت همواره توام با آزادی امکان تنفس مییابد، این مفهوم نیز در دنیای متجدد با پرسشهای بسیاری مواجهه گشته است. در سالهای اخیر محدود سازی شدید آزادی مطبوعات و رسانهها و برنامه ریزی به منظور جهت دهی به افکار عمومی در غرب به ویژه پس از حادثه یازده سپتامبر، استمرار تبعیضهای نژادی، قومی، مذهبی و اعمال خشونت علیه رنگین پوستان به کرات مشاهده میشود.
4- جرم، جنایت و فحشا: در حالی که آمار جرم، جنایت و فحشا به ویژه در میان نسل جوان در جوامع توسعه یافته، بسیار بالاست، حرکت کور انسان معاصربه سوی ناکجاآباد، افزایش آمارهای مورد اشاره را طبیعی جلوه میدهد. به حاشیه رفتن دین و نگاه ابزاری به اخلاق پیامدی جز افزایش جرم و جنایت ندارد. همچنین وجود فحشا را نیز باید نتیجه طبیعی نگاه اومانیستی به جهان دانست.« زندگی برای لذت بیشر» پیام اصلی دنیای متجدد است. کسب لذت بیشتر نیز با تنوع و جذابیت بخشیدن به لذایذ دنیوی حاصل میشود. سود سرسام آور سایتهای اینترنتی و شبکههای تولید و توزیع فیلمها و تصاویر مستهجن، نشان از بحرانی است که حاصلی جز سقوط و نابودی بشریت ندارد. فحشا نیز مانند مواد مخدر انسان را تنها به لذتی موقت میرساند که رنج پس از آن، نابسامانیهای روحی فراوانی برای انسان متجدد به بار میآورد. فحشا در بستر بی بندوباری و فقدان عفاف در جامعه رشد کرده و ریشه خانواده را که ستون اصلی هر جامعهای است میخشکاند. امروزه آمار روز افزون فرزندان بی سرپرست محصول طلاق و فحشا ، شیوع بیماریهای مهلک نظیر ایدز، ناراحتیهای روانی ناشی از ارتباطات نامشروع و دهها معضل دیگر دنیای متجدد را با چالشهای جدی مواجه ساخته است.
5- خشونت و تروریسم: بیترید باید پذیرفت که قرن اخیر، از جهت آمار کشتار انسانها یکی از خشن ترین قرون تاریخ بوده است. بزرگ ترین جنگهای قرن گذشته در غرب رخ داده و یا چنانکه گذشت یک طرف پیدا یا پنهان آن غرب بوده است. رقابت تسلیحاتی و تولید انبوه سلاحهای هستهای، شیمیایی و کشتار جمعی همگی با پیشرفت علمی و با تکیه بر اندیشه دنیای متجدد انجام پذیرفته است. از سوی دیگر، باید غرب را کانون تولید و رشد تروریسم در اشکال مختلف آن دانست. رژیم صهیونیستی که کاملا مخلوق غرب شمرده میشود، مظهر واقعی تروریسم دولتی در جهان است و با حمایتهای بی دریغ غرب به ویژه آمریکا، به جنایات خود در سرزمین اشغالی فلسطین ادامه میدهد. تجاوز رژیم بعثی عراق با حمایت تبلیغی، مالی و تسلیحاتی مستقیم غرب به ایران و سپس بروز جنگهای اخیر خلیج فارس که به درستی جنگ نفت نامیده میشود و نیز جنگ افغانستان، همگی محصول تفکر حاکم بر دنیای متجدد است. افشای ماهیت حادثه یازده سپتامبر که هنوز در هالهای از ابهام قرارد دارد و نیز فجایع به بار آمده در افغانستان و عراق نظیر اعمال شکنجههای وحشتناک از سوی مدعیان حفظ حقوق بشر، حیثیت غرب را به شدت مخدوش ساخته است. این نگرانی زمانی شدت خواهد یافت که پیوند پیشرفتهای کشورهای توسعه یافته به ویژه در تکنولوژی زیستی و الکترومکانیک با رشد اقتصادی، موجب تولید سلاحهای جدید کشتار جمعی و توسعه خشونت در جهان گردد.
6- محیط زیست : از چند دهه قبل، مسئله آلودگی و نابودی محیط زیست به ابعاد نگران کننده ای رسیده است. هم اکنون بشر با تهدید جدیدی مواجه شده که مبنای آن حرص و طمع موجود در اندیشههای اومانیستی میباشد. باید گفت که نامهربانی با طبیعت از یک طرز تفکر ویژه سرچشمه میگیرد و صرفا مسئلهای اتفاقی نیست. آلودگیهای صنعتی و شیمیایی و نیز نابودی منابع طبیعی، خطری است که سلامتی و بقای انسان را تهدید میکند. به کار بردن سلاحهای کشتار جمعی جدید در برخی از مناطق جهان، علاوه بر مرگ هزاران انسان، تهدیدی جدی حیات طبیعی و سلامتی نسلهای آتی را نیز در پی خواهد داشت. وجود انبارهای عظیم سلاحهای هستهای و شیمیایی در کنار آلودگی هایی که باید از آن به ثمره تکنولوژی مدرن تعبیر کرد، همگی محصول دنیای متجدد است که به صورت شرم آوری دامنگیر حیات تمام جامعه بشری شده است.
7- خروج پیشرفت علم و تکنولوژی از چارچوبهای اخلاقی: زمانی که دین و اخلاق از جوامع انسانی رخت بندد، همواره خطر سوء استفاده از علم و تکنولوژی وجود خواهد داشت. برخی پیشرفتهای تکنولوژیک که برای دهههای آتی پیش بینی شدهاند قدرت متنابهی را به صاحبانشان میدهند که امکان هرگونه سوء استفاده از آنها متصور است. تکنولوژی زیستی به رغم فواید بسیار زیادی که برای بشر ایجاد کرده، ممکن است پیامدهای شومی را نیز در پی داشته باشد. از آن جمله میتوان به مواردی نظیر تولید تجهیزات کشنده و پیچیده یا تغییر رفتار بشری از طریق مهندسی ژنتیک اشاره کرد. (8) همچنین پیش بینی میشود میکرو الکترومکانیک، با یک نوآوری اساسی، امکان تولید ابزار و وسایل را با بهره گیری از روشهای تولید مولکولی و با تقلید از آفرینش انسان فراهم خواهد ساخت (9) . موارد فوق در عین ایجاد تحول در زندگی بشر، در صورت سوء استفاده فاجعه بار خواهند بود.
ب- کارکردهای دین در دنیای معاصر:
1- یکی از پاسخهای مهم دین به بشر، تبیین هدف زندگی میباشد. در طول تاریخ، آدمی همواره با پرسش از هدف زندگی مواجه بوده و پاسخ به این پرسش نقش تعیین کننده ای در جهت یابی زندگی فردی و اجتماعی او داشته است. در واقع میتوان گفت مسیر دین و تجدد را همین پاسخ مهم از یکدیگر جدا ساخته است. علاوه بر این بررسی مسئله کشف هدف زندگی با رسالت انبیای الهی و غایت خلقت انسان نیز پیوند دارد. استاد شهید مطهری در این باره میگوید:« این مسئله به این که انسان چه موجودی است و چه استعدادهایی در او نهفته است باز میگردد. به عبارت دیگر، چون بحث را از جنبه اسلامی انجام میدهیم، نه عقلی وفلسفی، باید ببینیم اسلام چه بینشی درباره انسان دارد و انسانی که اسلام میشناسد، استعداد چه کمالاتی را دارد که برای آنها آفریده شده است… مطلبی که مورد اتفاق همه است این است که انبیاء برای دستگیری انسان و برای کمک به انسان آمدهاند. در واقع یک نوع خلأ و نقص در زندگی هست که انسان فردی و حتی انسان اجتماعی با نیروی افرد عادی دیگر نمیتواند آن را پر کند و تنها به کمک وحی است که انسان میتواند به سوی یک سلسله کمالات حرکت کند» (10) . تفاوت اصلی جهان بینی اسلامی با نگرش اومانیستی در این موضوع نهفته که یکی ایمان به خدا و وحی را محور زندگی و تکامل فردی و اجتماعی قلمداد میکند و دیگری انسان را در جایگاه خدا مینشاند و نقش خالق هستی و هدایت الهی به واسطه انبیاء را نادیده میگیرد. از سوی یکی، سعادت انسان در اوج قدرت و لذت در دنیاست و دیگری سعادت انسان را قرار گرفتن در مسیر کمال وجودی او میداند. انسان متجدد، این موجود ضعیف که هنوز هزاران معمای خلقت را برای خود حل نکرده و هرچه پیش می رود بر جهل او افزوده میگردد، قادر به ایجاد آرامش در زندگی خود نیست، چراکه مسیر حرکت او خلاف مسیر کمال وجودی انسان است که از طریق انبیاء الهی و وحی تبیین گردیده است.
نگرش اسلامی به هستی، خلقت و انسان، یک نگرش پویا و پیش برنده است و میتواند زندگی انسان را در دنیا به سامان رسانده و به پرسشهای بی شمار او درباره دنیا، مرگ و زندگی پس از مرگ پاسخ دهد و او را به لذت و آرامشی پایدار برساند. ما از این نگرش به جهان بینی توحیدی تعبیر میکنیم که قدرت ایجاد تحول در زندگی انسان را نیز داراست. جهان بینی توحیدی یعنی درک این نکته که جهان از یک مشیت حکیمانه پدید آمده و نظام هستی براساس وجود خیر و رحمت و رسانیدن موجودات به کمالات استوار است. جهان بینی توحیدی، یعنی جهان« یک قطبی» و « تک محوری» که از ماهیت از اویی(انالله) و « به سوی اویی» ( انا الیه راجعون) برخوردار است (11) .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 25 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله به حاشیه رفتن دین و نگاه ابزاری به اخلاق پیامدی جز افزایش جرم و جنایت ندارد