فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره انقلاب

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله کامل درباره انقلاب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

مفهوم انقلاب

انقلاب در لغت به معنی زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن و نظیر این معانی است قرآن مجید هم این کلمه را هر جا بکار برده به همین مفهوم به کار برده است نه به مفهوم اصطلاحی رایج آن در امروز ماده انقلاب تقلیب، منقلب، ینقلب و امثال اینها در قرآن آمده است. از جمله: و من ینقلب علی عقیبه فلن یضرا… شیئا … (آیه 144- سوره آل عمران)و ما محمد رسول قدخلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم )144-آل عمران)این آیه در جنگ احد در آن هنگام که شایعه شد رسول خدا کشته شده است و بدنبال آن عدة زیادی از مسلمانان فرار کردند نازل شد. آیه خطاب به مؤمنان می گوید محمد پیامبری بیش نیست که قبل از او هم پیامبران دیگری بودند یعنی هر پیامبری که آمده است مردن دارد کشته شدن دارد محمد برای شما از جانب خدا پیامی آورده است خدای او زنده است اگر فرضاً بمیرد یا کشته شود آیا شما باید به عقب برگردید. در اینجا حرکت اسلامی به تعبیر قرآن حرکت به جلو است و بازگشت این گروه از دین به معنی برگشت به عقب و یا انقلاب است. انقلاب در تعبیر قرآن یعنی رو در جهت پشت قرار گرفتن و پشت در جهت رو … فلاسفه انقلاب را به جایی می گویند که ذات و ماهیت یک شیی لزوماعوض شده باشد انقلاب در عربی معنای ثوره و در اصطلاح انگلیسی به معنای «رولوسیون» است. انقلاب به معنایی که در جامعه شناسی مطرح است همان دگر شدن است حتی نباید بگوییم دگرگون شده زیرا دگرگون شدن یعنی اینکه گونه و کیفیتش جور دیگر شود. به عوض باید بگوییم دگر شدن یعنی تبدیل شدن به موجودی دیگر. انقلاب به معنای نوعی شدن است. و در هر اصطلاحی لغوی، فلسفی و فقهی امری است از نوع فعل لازم.

انقلاب» واقعیتی است که همواره مورد توجه تاریخدانان، دانشمندان علوم اجتماعی و متفکران سیاسی بوده است، «سرچشمه ها و منابع حقیقی انقلاب» را نخستین بار ارسطو مورد مداقه قرار داده است و تاکنون طی قرون متمادی گذشته، اندیشمندان زیادی، و سؤالات بیشماری را در باب «چرایی» و «چگونگی» انقلاب مطرح نموده و به تشریح کم و کیف آن پرداخته اند. لیکن دیدگاهها به گونه چشمگیری از یکدیگر متفاوت بوده و در نهایت، جمع بندی همه جانبه و واحدی از «انقلاب» را به دست نداده اند. «دسته ای، انقلابها را نتیجه اجتناب ناپذیر ساختار اجتماعی در ادوار تاریخی می دانند.»[112]

«دسته دیگری با تکیه بر «عملگرایی» ضرورت انقلاب را به دلیل عینی بودن ثبات اجتماعی نفی می کنند». [113] گروهی نیز معتقدند «جامعه توده وار» که مبتنی بر ثبات سنتی ساختارهای معینی است، اگر مواجه با انهدام ساختارهای خود گردد به سوی انقلاب مردمی گرایش می یابد». [114] «گروهی دیگر با توسل بر توجیهات روانشناسی

اجتماعی می کوشند، انگیزه های «قیام بر ضد حکام مستقر» و یا عدم تحقق تصوّرات توده ها در کل دوره حیاتشان را شناسایی کنند»[115] «این گروهها، طیف گسترده ای از اندیشه در باب انقلاب را به نمایش گذاشته اند».

مکتب عملگرایی با مسامحه به علل وقوع انقلاب، به «چگونگی از هم گسیختگی جوامع در حال انقلاب» می پردازد و عملگرایان مشهوری چون «تالکوت پارسونز» در تلاش برای بنای یک تئوری تحول اجتماعی، درک صحیح نظام اجتماعی را لازم می دانند». [116] چالمرز جانسون _ که یک عملگراست در کتاب «تحول انقلابی» ضمن تشریح دقیق شرایط «اقلیت نخبه حاکم» و عدم توجه آن به «خواست توده ها»، بی پاسخ ماندن تقاضاهای مطرح شده از سوی جامعه را نشان دهنده گرایش قدرت اجتماعی به سوی سازماندهی و تلاش برای تحقق انقلاب می داند. نظریه پردازان «جامعه توده وار» نظیر: هانا آرنت و ویلیام کورن هاوزر به ماهیت دموکراسی های کثرت گرا توجه نموده اند، در زمینه رهیافتهای روانشناسانه و اینکه «انقلاب ناشی از احساس سرکوب شدگی بخشی از اجتماع است، فرضیه محرومیت نسبی با اتکا به دو محور» «ناکامی _ پرخاشجویی» ریشه در تلاشی دارد که «آلکسی دو توکویل» در مورد تحلیل انقلاب فرانسه انجام داده است و افرادی نظیر «جیمز دیویس»، «گار» و «پیتریم سوروکین» به نقد و ارزیابی آن پرداخته اند و «سوروکین» غرایز سرکوب شده اجتماع را منشأ تحول اجتماعی تلقی می کند. در توجیه اینکه مفهوم انقلاب چیست؟ اندیشمندان علوم اجتماعی تعریفهای گوناگونی را عرضه نموده اند افلاطون به مسأله توزیع قدرت و نقش آن در تحول اجتماعی اشاره می کند. در حالیکه امروزه به دلیل وقوع زنجیره ای تحول در نظامهای سیاسی، توزیع قدرت، تنها نقش را در تفهیم ماهیت انقلاب بازی نمی کند.

«آلوین استانفورد کوهن» معتقد است: «به طور کلی تعریفهای مختلف از انقلاب به صورت اجمالی در دو طبقه قرار می گیرند....، دسته نخست، شامل تحولاتی است که آنها را انقلاب کبیر می توان نامید.»

یک نمونه از این تعریف را «پتی» به دست داده است؛ وی یک انقلاب کبیر را «تجدید بنای دولت» تعریف می کند...؛ دسته دوم از تعریفها، به نحو بارزی گسترده تر بوده و البته غالب تحولات عمده دسته نخست را نیز در برگیرد. به علاوه، این طبقه شامل کلیه انتقال قدرتهای فوق قانونی و یا خشونت آمیز هم می شود. چالمرز جانسون، رودلف رومل، ریموند تانتر، پیتر کالورت و جیمز دیویس از زمره نظریه پردازان مکتب اخیرند». [117]

«کالوین استانفورد کوهن» نمایش گسترده ای از تعریف انقلاب را نشان می دهد که «انتقال از عصر کشاورزی به دوره صنعتی در اروپا»، «انقلاب در وسایل ارتباط جمعی»، «انقلاب سبز ناشی از تکنولوژی غذایی»، «انقلاب جنسی» معرف آن است. این دیدگاه تفاوت بارزی با دو دیدگاه ذکر شده دارد و تعریف سومی از انقلاب را به دست می دهد. [118] کرین برینتون در مقدمه کتاب خود با عنوان «کالبدشکافی چهار انقلاب»، نظر خود را درباره انقلاب بدین گونه آغاز می کند: «انقلاب واژه دقیقی نیست: انقلاب بزرگ فرانسه، انقلاب آمریکا، انقلاب صنعتی، انقلابی در هائیتی، یک انقلاب اجتماعی، انقلاب سیاهپوستان، انقلاب در اندیشیدن ما، یا انقلاب در داد و ستد پوشاک خانمها و یا انقلاب در صنعت اتومبیل سازی،... این فهرست ممکن است بی پایان باشد. در واقع، در منتهاالیه یکی از طیفهای معانی اش، انقلاب در کاربرد همگانی، معنای جز «دگرگونی شدید و

ناگهانی» ندارد[119]. هانا آرفت در تشریح معنای انقلاب ابتدا به تفاوت استعاری آن با جنگ، تبهکارانه بودن ماهیت جنگها می پردازد و در تفهیم انقلاب می نویسد: «انقلابهای عصر جدید نه با «دگرگونی امور»[120] تاریخ رم قدر مشترکی دارند، نه با کشمکش و شورش در درون دولتهای یونانی، [121] و نه معادلند با آنچه افلاطون دگرگونی نیمه طبیعی صورتی از حکومت به صورت دیگر[122] می خواند یا با آنچه پولو بیوس، دور یا چرخه معینی[123] که امور بشری به علت آنکه همیشه از کرانی به کران دیگر می رود، در دامنه آن محدود می گردد...، اما جنبه دیگری در انقلابهای جدید وجود دارد که می توان بیشتر امیدوار بود برای آن سابقه ای که در دوران پیش از عصر کنونی پیدا کرد. کیست که انکار کند مسأله اجتماعی در همه انقلابها تأثیر عظیم داشته است.

بسیاری از نظریه پردازان، «مسخ شدن ارزشهای نهاد اجتماعی» را مهمترین دلیل وقوع انقلاب قلمداد می کنند. هانتینگتون در کتاب «نظام سیاسی در جوامع در حال تغییر» با ارائه «نمونه تجددگرایی» برای تحلیل تحولات اجتماعی که شاخصهای آن را مواردی؛ چون جنبه هایی از صنعتی شدن، رشد غیر مذهبی، دموکراسی شدن، رشد شهرنشینی، رشد آموزش و پرورش، رشد رسانه های گروهی تشکیل می دهند، به ارزیابی ثبات یا عدم ثبات در جوامع در حال تغییر می پردازد. [124]

وی می نویسد: «انقلاب عبارت است از یک حرکت سریع و ناگهانی در ارزشها و باورهای مسلط، رهبری و حاکمیت سیاسی برای بازگرداندن ارزشهای اجتماعی قدیم که توأم با زور و خشونت داخلی باشد». [125]

استانفورد کوهن در «نظریه های انقلاب» ضمن برشمردن نظر اندیشمندان در باب استحاله ارزشها اعتقاد خود در تغییر ارزشهای یک جامعه و اینکه به دلیل انعطاف فرهنگها، تغییر مطلق امکانپذیر نیست. و نیز باور شرکت کنندگان در انقلاب را مبنی بر فروپاشی نظم کهن و رخت بر بستن آن از تاریخ ذکر می نماید». [126] برینتون در این مورد در قالب «موضوع رژیمهای پیشین» به کاستیهای حکومت، گلایه بیش از معمول مالیات گذاری، پشتیبانی آشکار حکومت از یک رشته مصلحتهای اقتصادی به زیان مصالح اقتصادی دیگر، در تنگنا افتادن مدیریت و آشفتگیهای ناشی از آن، دگرگونی بیعت روشنفکران، عدم اعتماد به نفس در میان بسیاری از اعضای طبقه حاکم، روی آوردن بسیار از اعضای طبقه حاکم به این اعتقاد که امتیازهایشان غیر عادلانه و به زیان جامعه است، تشدید ناسازگاریهای اجتماعی، وقفه افتادن در جریان باز بودن راه پیشرفت به روی استعدادها در برخی زمینه ها و سرانجام جدایی قدرت اقتصادی از قدرت سیاسی و تشخیص اشاره می کند و آنها را زمینه استحاله ارزشها قلمداد می کند که در آغاز انقلاب مؤثرند.[127]

چالمرز جانسون انقلاب را جلوه ای از خشونت تلقی می کند و می نویسد یک شیوه راهیابی به مفهوم انقلاب، بررسی آن به عنوان جلوه ای از خشونت است. [128] جایگزینی نخبگان جدید به جای سران رژیم پیشین دوره جدیدی را منجر می شود که به دوران پس از پیروزی معروف است. در این دوره ابتدا موقتاً میانه روها بر سر کار می آیند؛ زیرا بر اثر درگیری توده های رادیکال و آرمانگرا که معمولا جوان و احساساتی بوده و اصیلترین فرزندان انقلاب تلقی می شوند با مدافعان رژیم مستقر، بخش مهمی از این آرمانگرایان وفادار قربانی می شوند و سازماندهی آنها در جریان انقلاب از هم پاشیده می شود. در حالی که میانه روها ضمن آنکه بر سر انحراف رژیم در تصویب و اجرای قوانین با شیوه سیاسی تعارض دارند و به نوعی تغییر وضعیت در بازسازی شیوه های سیاسی معتقدند؛ کمترین خطر فروپاشی از جانب رژیم پیشین آنان را تهدید می کند و چون متشکل از تکنوکراتهای پیرو مرفه شهری و روشنفکران اجتماعی هستند، ضمن حفظ سازماندهی خود، پس از انقلاب نیز آمادگی حکومت کردن را دارند.

میانه روها به دلیل عدم درک صحیح شرایط انقلابی اهمیت ندادن به مشارکت سیاسی توده ها و نیز ناتوانی در حل معظلات و حوادث سریع و خشن پس از پیروزی، تدریجاً مورد انتقاد رادیکالها قرار گرفته اند و این تعبیر از آنان که: «میانه روها می کوشند تا انقلاب را متوقف سازند و به سازش بکشانند و به همان اندازه فرمانروایان رژیم پیشین برند حتی از آنها هم بدترند؛ زیرا اینان هم خائنند و هم پست و هم احمق»[129] از حوادث این دوره انتقالی محسوب می شوند. بویژه آنکه دولت میانه رو درصدد حفظ بوروکراسی و ساختار سیاسی رژیم پیشین برمی آید که نوعی نبرد با رادیکالها (اصلاح طلبان) به حساب می آید. بتدریج رادیکالها از فرصت استفاده می کنند و به سازماندهی خود می پردازند و رژیم سیاسی حالت حاکمیت دوگانه را پیدا می کند و به سرعت به ایجاد

نهادها و سازمانهایی می پردازند که «از آرمان و کمال مطلوب» انقلاب برخاسته است و در نزد توده ها مشروعیت بیشتری نسبت به نهادهای رژیم پیشین که مورد حمایت میانه روهاست، دارا هستند. به همین دلیل حمایت توده ها از این طیف وسیعتر است و این مرحله با پیروزی تندروها و تبدیل حاکمیت دوگانه به حاکمیت یگانه پایان می گیرد. زیرا میانه روها بین محافظه کاران رژیم پیشین که هنوز قدرت خود را کاملاً از دست نداده


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره انقلاب
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد